۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

شاهکارهای تاریخی ما

ر
خيلي دلم ميخواست چند جمله اي در جهـت تمجيـد از ايــران و ايــراني بنويســـم ولـي دروغ چرا؟
آیا اين مــلت افتخــار دارد؟
اين سـرزميــــن هيچـوقت انسانهایی با صفـات والا  را کـم نداشته است.
ا ُمتـّـي  کـه آريوبرزن اش را يک ايراني خائن  لو ميدهد،
امتـي کـه بابک اش را افشين که آ نــــهــم يک ايراني است تحويـل خليفـه اش ميـدهـد،
امتـي کـه د يــن متـرقي زردشت را ميدهـد و اسلام واپس گـرا را ميپذ يرد،
امتـي کـه کـريم خان زنـد ش چند سالي بيشتر دوام نمي آورد ولي قاجـاريه اش تمام نا شدنــي است،
امتـي کـه امير کبيرش را ميکشنـد و جايش يک دلقک ميگذارند و آب از آب تکان نميخورد،
امتـي کـه يك كشور خارجي رضاشاه اش را بر سر کار مي‌‌آورد و تبعيــد ميکنند و همه جشـن ميگيــــرند،
امتـي کـه محمـــد رضاشاه را ميدهد و خميني را ميگيرد،
امتي كه 99 درصدش به جمهوري اسلامي راٌي ميدهد بدون اينكه بداند چه معجوني است،
امتـي که صدايـش در نمي آيد،
اين امت اُمّتي كه ادّعا داريم هنر نزد اوست و بس، سروري تازيان را  در ازاي 508 سال تحمل کرد. در طي اين سالها عرب، اموال ايرانيان را به غنيمت گرفت، زنان آنان را کنيز و مردان آنان را غلام کرد. ايرانيان مـوالـي شدند. با اين عنوان، ايرانيان را تحقيرها کردند، حق داشتن مقامهاي کشوري و نظامي را از او گرفتنـد. عربها با موالي راه نمي رفتنـد و به آنان اجازه نمي دادند که بر جنازه عرب نماز بگزارد. موالي حق ازدواج با عرب را نداشت. موالي ميبايست پياده به جنگ برود و از غنـا ئم هم سهمي به او داده نميشـد. موالي به نام پيشين خود خوانده نميشد. او ميبايست به نام کسي که او را اسير کرده و يا در بازار برده فروشان خريده بود، يا به نام يک عرب خوانده ميشد. ايرانيان خوش غيرت 508 سال اين حقارت را به جان خريدند  و غير از حدود ده مورد جدي، مقاومتي ديده نشـد. اين ، به حساب من ميشود يک مقاومت در هر 50 سال!!!
فکر نکنيد که بعد از 508 سال ايرانيان بيدار شدند و قيام کردند و حکومت خليفه را برانداختند. نه خير، بايد يک مغول بنام هلاکو مي آمد و به حکومت عباسيان پايان ميداد.
بعد از 508 سال نوکري عرب، حالا نوبت نوکري مغولان به مدت 300 سال بود. اگر متوسط مقاومت در مقابل اعراب 50 سال بود، در مقابل مغولان در يکصد سال اول هيچـگونه مقاومتي نشان داده نشد.
قيام سربداران در خراسان بيش از يکصد سال پس از حمله مغول روي داد.
پس از 300 سال آقايان صفوي تشريف آوردند و تشيع را که خود از عباسيان و مغولان مخربتـر بود ، به ارمغان آوردند.
اين ملت بي غيرت هيچوقت نتوانسته است کار مثبتـي براي مملکت اش انجام بدهد.وقتي بنا باشد ملتي به طور جدي با دشمن روبرو نشود، تا آخرين لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختي و مقاومت نكند، بلكه تسليم اسكندر شود و آداب يوناني را بپذيرد، اعراب كه مي آيند در زبان عربي كاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنويسد يا كمر خدمت براي خلفاي عبّاسي بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساساني برساند، در مدح سلاطين تُرك چون سلطان محمود غزنوي آبدارترين قصائد را بگويد، غلام حلقه بگوش چنگيز و تيمور و خدمتگزار و وزير فرزندانش گردد، يعني هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر كس و ناكس تعظيم و خدمت كند، دليل ندارد كه نقش و نام چنين مردم از صفحه روزگار برداشته شود. سرسخت هاي يك دنده و اصولي ها هستند كه در برابر مخالف و متجاوز مي ايستند و به جنگش ميروند يا پيروز ميشوند ويا احياناً شكست ميخورند و وقتي شكست خوردند حريف چون زمينه سازگاري نمي بيند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو ميشود از پا درشان مي آورد و نابودشان ميكند.
علاوه بر اين، ايراني كه امروز ميبينيد وجودش را مديون بُلشويك ها است. در سال 1907 انگليس ها و روسيه تزاري با هم توافقشان را كرده بودند كه ايران را بين خود تقسيم كنند و حتي انگليس ها از جنوب وارد شده بودند، ايران شانس آورد در آن موقع انقلاب 1917 پيش آمد و برنامه اشغال ايران معوّق ماند.
اگر به سراسر اين تاريخ نگاه كنيد، يا اغماض هاي جزئي، سراسر آن يك طيف بكنواخت و تكراري و سينوسي است. قبيله اي دچار ظلم و ستم، ركود و پس از آن رخوت، بي تفاوتي و نوميدي ميشود، يك قوم، يك سركرده، يك جريان، يك همسايه فرصت را مغتنم ميشمارد در دستش شمشير و در كامش زبان چرب و وعده هاي فريبنده ولي در كلّه اش جز به غارت و تاراج ره هيچ چيز ديگري نمي انديشد. يعني براي فتح فقط زور بازو نياز است و ويراني و آتش زدن، چه در اين مرحله استطاعت انديشيدن نه تنها عامل موٌثري نيست بلكه تا حدودي باز دارنده هم هست.
فاتح ميشود، قبلي ها را يا ميكُشد و يا فراري ميدهد، جايش مي نشيند تا از درون قبيله يك عده كه نه شهامت كشته شدن را داشتند و نه قدرت و يا شانس فرار، به سرعت تغيير شكل مي دهند، با فاتح به صورت كاسه داغ تر از آش همداستاني ميكنند، ميشوند دست راستش!
يحيي برمكي در خدمت هارون قرار ميگيرد، خواجه نظام الملك ميشود همه كاره ملكشاه سلجوقي، خواجه نصيرالدين طوسي مي شود دست راست خان مغول، ميرزا ابراهيم كلانتر با هزار دوز و كلك حكومت را از زنديه ميگيرد و ميدهد به دست قاجاريّه اما چون تدبير نيست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصي به كار ميرود) برنامه ريزي نيست، مديريّت پايدار نيست، درايت نيست، خيلي زود شمارش معكوس شروع ميشود. سراسر تاريخ گذشته مان را نگاه كنيد گرفتن به همت يك مرد نظامي انجام ميشود چون براي گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان درآوردن، امّا وقتي اوضاع آرام شد مي بينيد كه ديگر حتي نادر شاهي كه براي ايراني ي سرافكنده ي بعد از صفويّه، اين چنين اعتباري را فراهم آورده، قادر به ادامه ي كار نيست چون تمرين سازندگي نكرده، آمادگي و سواد لازم را براي كار ندارد، بنابر اين همان رويّه ي نظامي را آنقدر ادامه ميدهد كه مردم براي تامين ماليات مجبور ميشوند دخترانشان را به تركمن ها بفروشند و وقتي ديگر به جان آمدند باز شروع ميشود، روز از نو و روزي از نو...
ميبينيد كه افتخار صادرات ناموس به دوبي و پاكستان چيز تازه اي نيست و قبلاً هم مفتخر بوده ايم.
اين که از قديم اتان ، در اخيرِتان چه داريد؟ انقلاب مشروطيّت؟
اگر فکر ميکنيد انقلاب مشروطيت کار اين خوش غيرتان بوده است اشتباه ميکند. اگر سفارت انگليس نبود و مشروطيت به نفع اش نبود، انقلاب مشروطيت هم اتفاق نمي افتاد. رجوع كنيد به ديگ هاي پلو و خورشت در باغ سفارت انگليس توسط مشروطه طلبان.
لطفا در ارائه ي افتخارات اخيرترتان زياد جلو نيائيد.
امتـي که هر بار پهلــواني زائيــد در برابرش صد ها خائن پس انداخت که آن پهلـوان را بکشنـد!!!

مافیای فیس بوکی

به راستی مافیای «مملکته داریم؟»، «فک و فامیله داریم؟»، «ایـــــران»، «پـــَـ نــه پـَـَــــ» و... در دست چه کسانی است؟

ماجرا را ساده تر هم میشود بازگو کرد:
حفظ و نگهداشت توده، موضوعی است که امروزه مورد توجه بیشتر اتاقهای فکر، نهادهای تصمیم گیری و سیاستمداران خرد و کلان واقع شده است.
خبرگزاریها، سایتهای اینترنتی، وبلاگها، شبکه های رادیوی
ی و تلویزیونی، روزنامه ها، مجلات و سایر ارگانهای اطلاع رسانی همواره تنها و تنها یک هدف داشته اند: «حفظ و نگهداشت توده».
در نگاه اول، میتوان چنین عنوان کرد که شمار بالای بازدیدکنندگان و مخاطبان نوعی شور و احساس را در هر انسانی بر می‌انگیزد. شور «در چشم بودن»، خواسته ایست در بشر با خاستگاهی کاملا ذاتی.
در نگاهی ژرفتر، در می یابیم که همین شور و احساس میتواند بسیاری از تاثیر پذیریهای اجتماعی و فرهنگی را نیز فراهم سازد.

در عصر حاضر، مهم این نیست که «حرف تو به گوش چند نفر میرسد». بلکه مهم آنست که «به چند نفر دسترسی مستقیم داری، تا به وقت نیاز حرفت را به گوششان برسانی».

برای نمونه، میتوان به افرادی همچون «لیدی گاگا» و «جاستین بیبر» اشاره نمود که بسادگی با دهها میلیون طرفدار در فیسبوک، از پرطرفدارترین شخصیتهای عصر حاضر محسوب می‌شوند. این در حالیست که هنرمندان بحق و حرفه ای بسیاری هم هستند که بدون طرفدار آنچنانی مانده اند. و در واقع، طرفداران همان توده‌ی مردمند که به وقت نیاز سرمایه گذاران، حرف شنوی خوبی از آنان از خود نشان خواهند داد.

در این بین، وجود این چنین مافیایی (البته در اشل خردتر) که امروز از طریق فیس بوک، ایرانیان را هدف گرفته، انسان را به اندیشه فرو می‌نشاند.

فتنه فقر و گرسنگی

مدتها قبل در برخی محافل خدمت دوستانم متذکر شدم که اتفاقی که در شرف وقوع است ابعاد وسیع تری نسبت به آنچه شما می بینید دارد و مفهوم عرایضم روشن کردن ماهیت سپاه در وضعیت کنونی بود.از مدتها پیش این نهاد به ظاهر نظامی که به دلیلی نامعلوم به موازات ارتش ملی ایجاد شد برای دفاع از مرزها!! کم کم حکم گارد مخصوص پیدا کرد و به شدت به فعالیتهای مالی و اقتصادی به خصوص در عرصه مواد مخدر و اسلحه پرداخته و کم کم چتری بر بانکداری و مخابرات و صنایع خصوصی تا ورزش و صدا و سیما و آخرین شاهکارشان هم ورود به عرصه نفت به صورت رسمی است.
واقعیت این است که سایه سنگین این نهاد نظامی-سیاسی-تجاری بر تمام ارکان مملکت سایه انداخته و خود خوب می داند که به هر حال دیر یا زود سید علی رفتنی است و برای بدست گرفتن این مملکت فقط تنها راهش گرفتن شاهرگ اقتصادی است و فیلترینگ تمامی راههای ارتباط با دنیا.پس اختاپوس وار روی همه چیز می افتد و می بلعد و چون دانش اقتصادی و شعور سیاسی درست و حسابی ندارد و اصلا هم برایش مهم نیست فقط پول به جیب زده و با بسته شدن درهای اقتصاد جهانی و راههای تعامل با دنیای متمدن ضمن بازگرداندن تحجر و اسلام طالبانیزه کردن مملکت تحت نیروی جبر که شامل انواع نیروهای ضربتی است به اضافه تجاوزات و مجازاتهای قرن یکمی کم کم با کند شدن چرخه تولید و صنعت و تورم روز افزون مملکت را به سمت فقر روزافزون می برد.
البته خودشان هم که از قبل همین نیت را داشته اند دست پیش را گرفته و مثلا از یکسال قبل با یک ژست فیلسوفانه در رسانه ها خبر از فتنه دیگری میدهند که همان فتنه فقر و گرسنگی است و این به خاطر استکبار و عوامل استبداد است و تازه سال بعدش را هم با دستگیریهای گسترده آغاز و اعترافات معروف تلویزیونی که فرد گرسنه بیاید جلو همه بگوید که از اسراییل و صهیونیستها پول گرفته تا فقیر و گرسنه شود !!!
آنچه که اینها می خواهند انجام دهند همان طرحی است که سالهاست در کره شمالی انجام میشود؛رسیدن به بمب اتم و بستن تمام درها رو به دنیا و ایزوله کردن ملت و در حقیقت سپر دفاع انسانی ساختن از مردمی که نقش سربازرا بازی می کنند و متحد الشکل به سر کار رفته و چند ساعت استراحت و خوراکی خفیف و بدون هیچ تفریح و لذتی !!

زنجیر را بــاور نکن

آزاد شو از بند خویش، زنجیر را بــاور نکن
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را بــاور نکن

حرف از هیاهو کم بزن از آشتی‌ها دم بزن
از دشمنی پرهیز کن، شمشیر را بــاور نکن

خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خالقی، تحقیر را بــاور نکن

بر روی بوم زندگی هر چیز می‌خواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را بــاور نکن

تصویر اگر زیبا نبود، نقّاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن، تصویر را بــاور نکن

خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو، زنجیر را بــاور نکن

غارتگران اموال ایرانیان

خبرگزاری "سی.ان.ان" اسامی یکصد و چهل نفر از غارتگران اموال ايرانيان را با محل حسابهای بانکی آنان منتشر ساخته است
Swiss Numbered and OGDA accounts and identified assets as evaluated by the WH/OP, March 2011(C$-Canadian dollar, A$-Australian dollar)
مجتبی خامنه ای (England £ 1.14 billion (2 accounts frozen since 2009), Germany 2.12 billion Euros (4 accounts), Qatar $400 million, S. Africa 950 million Euros (2 accounts), UBS/Micheloud & Cie/Credit Suisse 12 accounts adding to 3.85 billion Euros, Liechtenstein $ 2.8 billion, S. Africa $620 million, Shanghai $4.1 billion, UAE: $ 700 million, Malaysia A$670 millions)

علی خامنه ای (Switzerland (Micheloud & Cie/UBS/Credit Suisse, 18 accounts adding to 8.4 billion Euros, Liechtenstein $9.7 billion, Cayman Islands $6.8 billion , Shanghai $3.2 billion, Liechtenstein $2.9 billion, Belize $2.5 billion, Russia $1.1 billion, Malaysia $450 million, Trinidad & Tobago $400 million , S. Africa 2.1 billion Euros, India $630 million, UAE $560 million, Syria $210 million)

مسعود خامنه ای (UBS/ Micheloud & Cie/Credit Suisse 2.7 billion Euros, S. Africa $980 million, Syria $45 million, UAE $120 million, Malaysia 540 million Euros, Venezuela $1.2 billion, India 320 million Euros)

مصطفی خامنه‌ای (Credit Suisse $690 million, Hong Kong £360 million, Russia $80 million, Syria $12 million, Canada C$110 million, Panama $992 million)

نازیه خامنه ای (Turkey $52 million, India 120 million Euros, Germany 102 million Euros, United Kingdom £ 280 million, UBS $421 million)

بدریه خامنه ای (UAE £142 million, Syria $13 million, Spain 120 million Euros, Panama $329 million)

حسن خامنه ای (UAE $60 million, Canada C$200 million, Turkey 37 million Euros, Shanghai $ 344 million)

هادی خامنه ای (Liechtenstein $290 million, S. Africa £121 million, Malaysia 93.2 million Euros, UBS/Scobag Privatbank/HSBC Private Bank (Suisse) 890 million Euros, Turkey 84 million Euros)

عزیز خوشوقت (Germany 52 million Euros, Austria C$ 101 million, S. Korea $21.9 million, Turkey $4.1 million)

غلامعلی حدادعادل (Canada C$ 220 million, Virgin Islands $365 million, Panama110 million Euros, Hong Kong $ 252 million)

حسين شاهمرادي (Turkey 12 million Euros, Canada C$ 22 million, Panama $ 62 million, UAE $3.1 million, Pakistan $ 4.5 million)

غلامرضا جلالی (Turkey 2.1 million Euros, Belarus $ 12 million, UAE $ 7.6 million)

علیرضا فیاض (India 35 million Euros, Malaysia $12.5 million, UAE 26 million Euros, Turkey 15.9 million Euros, Venezuela $34 million, Italy 14 million Euros)

Maltaغلامرضا فیاض ( ) 40 million Euros, Panama $24 million, Malaysia $67 million, UAE $41 million

فاطمه فیاض (India $23 million, Spain 11 million Euros, Malaysia A$ 12 million)

حسین قاسمی (UAE 3.9 million Euros, Turkey $ 5.42 million)
حسین موسوی اردبیلی (Switzerland 229 million Euros, Cayman Islands $290 million, Kuwait $23 million, UAE $109 million, Malaysia $41 million)

محسن خرازی (Malaysia A$100 million, UAE78 million Euros, Turkey $12 million, Cayman Islands 253.7 million Euros)

محمدباقر خرازی (Lebanon $120 million, $98 million, £40.9 million (S. Africa), Netherlands Antilles 150 million Euros)

جواد آزاده (UAE $12 million, Lebanon 2.6 million Euros, Malaysia $ 3.1 million)

حسن عباسی معروف به دکتر عباسی نام اصلی یدالله قزوینی (Pakistan $3.2 million, Albania 1.2 million Euros, Italy 10.9 million Euros, Hong Kong $85 million)

نورعلی شوشتری (UAE $23 million, Turkey $12.1 million)

تیمسارسردار حسین ساجدی (Turkey 3.2 million Euros, Italy 5.1 million Euros, Malaysia 94 million Euros, Shanghai $45 million)

علی فضلی (UAE 2.4 million Euros, Thailand $ 5.1 million, Panama $5.5 million)

محمدجعفر اسدی (Turkey 8.9 million Euros, Spain 21 million Euros, Lebanon $3.7 million, Hong Kong A$13.2 million)

حسین طائب (Italy 2.4 million Euros, UAE $16 million, Shanghai $172 million, Virgin Island £44 million)

سرتيپ پاسدار عبدالمحمد رئوفي نژاد (India 4.7 million Euros, Qatar $23 million, Turkey $ 19.1 million, Shanghai $58 million)

غلامحسین رمضانی (Shanghai A$ 45 million, Panama $69 million, Syria $ 6.6 million)

نبی الله حیدری (Austria 3.1 million Euros, UAE 10 million Euros, Qatar $ 11.5 million, Thailand $4.9 million)

یحیی رحیم صفوی (Cayman Islands $ 290 million, Shanghai 170 million Euros, Turkey $12 million, UAE 34 million, Albania $ 7.9 million)

حسین شریعتمداری (Belgium 320 million Euros, S. Africa $ 240 million, Malaysia $166 million, Russia 145 million Euros, Panama $89 million, Liechtenstein: $ 1.31 billion, UAE $238 million)

علیرضا پناهیان (UAE $ 7.2 million, Qatar 10 million Euros, Malaysia A$ 39 million, India $56 million)

صادق محصولی (Turkey $32 million, Russia 49.2 million Euros, Belgium 12 million Euros, UAE $17 million , Malaysia $ 3.7 million, Shanghai 78 million Euros)

حمید رسایی (La Roche & Co Banquiers/UBS/HSBC Suisse $121 million, Hungary 4.3 million euro, England (Jersey Island) £5.2 million, UAE $12 million, Belgium 23 million Euros, Venezuela $89 million, Malaysia $ 8.2 million)

حاج منصور ارضی (UAE 3 accounts 18.3 million Euros, Malaysia: $ 5.2 million)

حسن شایانفر (UAE $11.6 million, Pakistan $1.2 million)

سرتیپ پاسدار محمد حسین صفار هرندی (Austria, Spain, UAE $39 million, Turkey 65 million Euros, Brazil $121.9 million, Malaysia A$34 million, Hong Kong 100 million Euros)

محی الدین فاضل هرندی (
Oman $48 million, Saudi Arabia $ 44 million, Malta 12 million Euros, Austria 8 million Euros

غلامحسین عصابه‌دست(Gholamhossein Elham) (UBS/Habib Bank AG Zurich/P&P Private Bank 4 accounts adding to 155 million Euros, Turkey $14 million, Qatar $ 19 million, UAE$ 28 million)

حسین یکتا (Malaysia A$ 2 million, UAE $ 6.7 million, Syria $4 million)

سرتیپ پاسدار مصطفی آجرلو (Spain 1.2 million Euros, UAE $18 million, South Africa 3.5 million Euros, Malaysia $12 million)

احمد علم الهدی (Tajikistan $ 0.6 million , Turkey $52 million, Pakistan $7.4 million, UAE $88 million, Hong Kong $65 million)

علی فلاحیان (UBS/Credit Suisse/Raiffeisenbank 6 accounts adding to 212 million Euros,, Austria 11 million Euros, Syria $ 20 million, Malaysia A$19 million, UAE $41 million, Turkey $42 million)

سرهنگ پاسدار عبدالرسول رضایی (Turkey $3.1 million, UAE $ 5.2 million)

سعید حدادیان (Germany 4.2 million Euros, Spain 3.1 million Euros, UAE $28 million, Turkey $27.8 million, Hong Kong $24 million)

حسین روشن (Turkey $ 7.1 million, UAE: $ 5.1 million, Belarus $3.9 million)

احمد جنتی (Belgium 490 million Euros, UAE $ 270 million, Canada C$ 101 million, Malaysia $310, S. Africa $123, UBS/Credit Suisse/ Hottinger & Cie/Mercantil Bank 1.4 billion Euros) Ali Janati ( Barbados $240 million, Switzerland 19 accounts adding to 890 million Euros, UAE $41 million, Germany 57 million Euros, Hong Kong A$ 400 million)

حسین معادیخواه (Austria 41 million Euros, UAE $10.2 million, Kuwait $14.4 million)

علی اکبر ولايتي (Germany 249 million Euros, UBS/Credit Suisse/Freie Gemeinschaftsbank Genossenschaft/CMB Banque Privée (Suisse) 21 accounts adding to 1.3 billion dollars, Austria 7.9 million, Malaysia A$ 112) Masoud MirKazemi (UAE $2.2 million, Germany 43 million, Turkey $4.3 million, Hong Kong 56 million Euros, Malaysia 48 million Euros)

حبیب الله عسکراولادی مسلمان (Malaysia $144 million, China/Hong Kong A$480 million, Belarus 50 million Euros, Austria 200 million Euros, Panama $87 million, Switzerland 24 accounts 3.2 billion Euros, Qatar $144 million, UAE 355 million Euros)

فتح الله عسکر اولادی (Qatar $49 million, Turkey $15 million, Hong Kong A$ 210 million)

اسدالله عسکراولادی مسلمان (UBS/DZ PRIVATBANK/La Roche & Co 1.1 billion Euros, Turkey $85 million, UAE 120 million Euros, China A$210 million)

حسن خجسته باقرزاده (Italy 14 million Euros, Turkey 3.2 million Euros, Malta $ 4.2 million, India $ 9.8 million, Singapore A$ 4 million)

عبدالحسين سلطانی طباطبايي (Canada C$24 million, Switzerland 5 accounts adding to 138 million Euros, UAE $ 11 million, Turkey $16 million)

هدی طباطبائی (Singapore A$ 3.8 million, Malaysia 23 million Euros, Turkey $3.4 million)

صادق طباطبائی (Germany 22 million Euros, France 9 million Euros, Italy 43 million Euros, UBS/ La Roche & Co Banquiers$ 76.3 million)

مرتضی طباطبائی (Germany 3.5 million, Austria 12 million Euros, UAE $5.1 million, Japan 424 million yens)

فاطمه طباطبائی (Germany 21 million Euros, UBS/ P&P Private Bank 45 million Euros, Syria: $ 6.1 million)

سرتیپ پاسدار محمد کوثری (Syria $1.1 million, Russia $20 million, UAE $ 28 million)

حمید بهبهانی (China 55 million Euros, Hong Kong £40 million, Malaysia $ 52.1 million)

سرلشگرپاسدار رحیم صفوی (Russia 45 million Euros, Turkey 5.2 million Euros, UAE $21 million, Hong Kong $104 million)

عزت الله ضرغامی (Italy 25 million Euros, Venezuela $80 million, Russia $65.3 million)

مصباح یزدی محمدتقی (UBS £1.1 billion, Canada C$ 420 million, Credit Suisse 1.6 billion Euros, UAE $340 million, Hong Kong $320 million)

مجتبی مصباح یزدی (UBS $730 million, Canada $ 230 million, Venezuela $193 million, Panama $12 million, UAE £192 million, Turkey $50 million, England Jersey Island £110 million, S. Africa $80 million, Spain 61 million Euros)

علی مصباخ یزدی (England £72 million, Bahamas $620 million, Canada $110 million, Turkey $21 million, Germany 120 million Euros, Switzerland 320 million Euros)

سرتیپ پاسداراسماعیل احمدی مقدم (Turkey $2.3 million, UAE $24 million, Thailand A$ 55 million, UBS/HSBC/ Privatbank IHAG
11 accounts adding to 240 million Euros)

تیمسار پاسدار کارگر (India 4.2 million euros, Shanghai $103 million, Cyprus 25 million Euros)

فاطمه سلطانی طباطبائی (Germany 128 million Euros, France 42 million Euros, Turkey $22 million, Cayman Islands $ 81 million)

سرتیپ پاسدار یدالله جوانی (Russia $11 million, China 120 million Euros, Turkey $39 million, Nigeria 80 million Euros, Malaysia A$ 55 million)

هاشم هاشم زاده هریسی (UAE $4.1 million Euros, Malaysia $12 million, Brazil $9 million)

مرتضی آقاتهرانی (Canada C$ 12 million, Malaysia A$ 34 million, Bermuda $65 million )

محمد محمدي‌نيك ري‌شهری (UAE $380 million, Germany 52 million Euros, Australia A$ 45 million, Switzerland 6 accounts adding to 1.3 billion Euros, Turkey $29 million, Austria 49 million Euros, Italy 44 million Euros, Hong Kong $400 million)

سرهنگ پاسداریدالله مرادی (UAE $ 4.1 million, Turkey 2.3 million Euros)

سرتیپ پادارعدالت فلاح زاده (Singapore $2.9 million, Malaysia 14 million Euros, UAE 3.1 million Euros)

سرتیپ پاسدارحسین همدانی (China 50 million Euros, UAE $21 million, Spain 4.2 million Euros)

سرتیپ پاسدارمحمد باقر ذوالقدر (Canada C$ 3.2 million, Russia 11 million Euros, China $ 60 million, UAE 11 million Euros, Turkey 3.2 million Euros)

سرهنگ پاسدارحسین گودرزی (India 1.2 million Euros, Australia A$ 11 million, Turkey 1.2 million Euros)

مجتبی هاشمي ثمره (St. Vincent & The Grenadines $88 million, Credit Suisse 90 million Euros, Spain 78 million Euros, Venezuela $50 million, Turkey $ 17.9 million, UAE $124.6 million, Malaysia 60.8 million Euros, UAE $5 million)

عبدالحمید هاشمی ثمره (Singapore $51.1 million, Turkey 13.1 million, Venezuela $24 million, UAE 4.1 million Euros)

مهدی هاشمی ثمره (Liechtenstein$55 million, Turkey $6.8 million, Kuwait $45 million, UAE $5.2 million, Panama $31 million)

معصومه هاشمی ثمره (Credit Suisse 23 million Euros, Jersey Island £10 million, Hong Kong $41 million)

علی مبشری (UAE $4 million, Austria 9.2 million Euros, $ 22.7 million Malaysia, $47 million, Hong Kong A$120 million, Turkey 7 million Euros, South Africa £55.3 million)

سرتیپ پاسدارهدایت الله لطفیان (Malaysia 21 million Euros, Shanghai $78 million, Jersey £ 4.2 million)

محمد هاشمیان (Italy 4.1 million Euros, Austria 11 million Euros, Turkey 3.2 million Euros, Panama $88 million)

علی اکبر هاشمی بهرمانی – رفسنجانی (Germany 240 million Euros, UBS/ Arab Bank (Switzerland)/ Credit Suisse Group AG 6.9 billion euro + $1.5 billion, Canada C$ 220 million, Turkey $108 million, UAE $400 million, Malaysia 90 million Euros, Liechtenstein $4.4 billion)

یاسرهاشمی بهرمانی (Switzerland 450 million Euros, England £180 million, Germany 25 million Euros, Austria 11.2 million Euros, Canada C$ 43 million, Panama $800 million, Belgium 121.9 million Euros, Hong Kong $200, UAE 14 million Euros)

محسن هاشمی بهرمانی (England £105 million, Liechtenstein 200 million Euros, Australia A$ 400, UAE $38 million, Turkey $34 million, Belgium 71.9 million Euros)

محمدهاشمی بهرمانی (Cayman Islands $290 million ,Switzerland $290 million, Turkey 45 million Euros, Germany 201 million Euros, UAE 59 million Euros, Liechtenstein 200 million Euros)

علی هاشمی بهرمانی (Kuwait $ 2.3 million, UAE $24.2 million, Belgium 11 million Euros, Liechtenstein 560 million Euros, Switzerland $420 million)

فاضل لاريجاني (Canada C$ 50 million, UBS/ Credit Suisse 840 million Euros, Austria 120 million Euros, S. Africa $240 million, Malaysia A$ 49 million, UAE $120 million)

علي لاريجاني (Canada C$ 120 million, UBS/ Credit Suisse 1.4 billion Euros, Malaysia A$ 320 million, Liechtenstein 400 million Euros, Trukey 54 million Euros USA $44 million, Germany, Hong Kong A$200 million, UAE $34 million),

صادق لاریجانی (UBS/Credit Suisse/ Hottinger & Cie/LB (Swiss) Privatbank 750 million Euros, Liechtenstein $450, Malaysia 120 million Euros, Hong Kong A$300)

تیمسار پاسدار عبدالله عراقی (Spain 48 million Euros, Shanghai 120 million Euros, Lebanon $61 million, UAE $125.1 million, Lebanon $69 million, Malaysia $91 million, Venezuela $155 million, Switzerland 3 accounts adding to 230 million Euros)

اسفندیار رحیم مشایی (USA $ 12 million, Canada C$ 48 million, Hong Kong 140 million Euros, UAE, Credit Suisse/ Liechtenstein 310 million Euros)

علی اکبر جمشیدی (Credit Suisse/UBS/HSBC(Suisse) 150 million Euros, Panama$34.8 million, Germany 4.2 million Euros, Turkey 11 million Euros, UAE $62 million)

محسن رفیقدوست (Canada C$ 120 million, Italy 65 million Euros, Spain 110 million Euros, Germany 210 million Euros, Hong Kong $200 million, Qatar 48 million Euros, Credit Suisse $560 million)

مرتضی رفیقدوست (Germany 134 million Euros, Aruba $220 million, UBS/Credit Suisse/ Hottinger & Cie C$844 million Euros)

حمید حسینی‌, (Spain 88 million Euros, Malaysia $34, Barbados C$ 49 million)

محمد حسینی (Cayman Islands $45 million, UAE $15.2 million, Jersey Island (England) £29 million, Turkey $5.2 million, Malta 5.2 million Euros)

محمود حسینی (Kuwait $3.89 million, Turkey $11 million, Malaysia A$25 million, Jersey £11.3 million)

تیمسارپاسدار حسن فیروزآبادی (Credit Suisse/UBS/ Hottinger & Cie 5 accounts adding to 1.7 billion Euros, China 4 accounts adding to $ 634 million, Belarus 200 million Euros, UAE 50 million Euros, Syria $40 million)

سرلشگر پاسدار غلامعلی رشید (Belarus $34 million, Russia 56 million Euros, Union Bank of Switzerland/ Adler & Co. Privatbank AG/Credit Suisse 130 million Euros, Hong Kong $ 55 million, UAE $11.5)

سرتیپ پاسدارمحمد رضا نقدی (Lebanon $4 million, Nigeria 56 million Euros, UAE $92 million, South Africa £48 million, Qatar $12 million. Spain 18 million Euros, Malaysia 144 million, Hong Kong 150 million Euros)

سرتیپ پاسدارجلیل بابازاده (Turkey 2.6 million Euros, Romania 3.1 million Euros, Albania 1.9 million Euros, Cyprus 12 million Euros)

سرتیپ پاسدارابراهیم جباری (Belarus 7.1 million Euros, Turkey 2.1 million Euros, Qatar $ 54 million)

سرتیپ پاسدارمحمد باقر قالیباف (UAE $145 million, Turkey 24.2 million Euros, Tajikistan $1.1 million , Spain 19.2 million Euros, UBS/ Arab Bank (Switzerland) Ltd/ BankMed (Suisse) 12 accounts adding to 255 million Euros)

مصطفی محمد نجار (UAE $40 million, India 18.3 million Euros, Belgium 3.2 million Euros, Hong Kong A$ 90 million)

کامران دانشجو (Switzerland 140 million Euros, Venezuela $14 million, Malaysia $47 million, Japan $38 million, Austria 81 million Euros, S. Africa $7.9 million)

خسرو دانشجو (Liechtenstein 50 million Euros, Check Republic 11 million Euros, Malta 4.2 million Euros, Turkey $12.4 million

فرهاد دانشجو (Belize $59 million, Spain 11 million Euros, Malaysia A$ 4.9 million)

سرتیپ پاسداراحمد وحیدی (Germany 112 million Euros (frozen), Turkey $75 million, Russia 55 million Euros, China 127 million Euros, Venezuela $130 million, $34 million, India 11 million Euros)

سرتیپ پاسدارمحمد حجازی (Italy 6.2 million Euros, England £ 5.2 million (Jersey), Malaysia 45 million Euros)

سرتیپ پاسدارمسعود زریبافان (Canada C$ 3.3 million, Thailand A$ 24 million, Qatar 5.9 million Euros)

محمد رضا رحیمی (UAE 132 million Euros, China $400 million, Russia $88 million)

سرتیپ پاسدار فرزاد اسماعیلی (China 50 million Euros, Belarus $34 million, Turkey 3.2 million Euros)

علی محمدی (South Africa £54 million, Canada C$82 million)

محمد محمدی (Malaysia $36 million, UAE $ 13 million, Kuwait $21 million, Turkey 8.1 million Euros, Shanghai 65 million Euros)

عباس کدخدائی (UAE $ 30 million, Italy 4 million Euros, Kuwait $0.3 million, Hong Kong $54 million)

سرتیپ پاسدارعلی اکبر پور جمشیدیان (Cyprus 4.4 million Euros, China $ 75 million, Turkey 1.4 million Euros)

محسن رضایی (Union Bank of Switzerland/Credit Suisse/ Caja de Ahorros de Galicia 11 accounts 1.45 billion Euros, Germany 45 million Euros, Italy 11 million Euros, Austria 24 million Euros, UAE $205 million, Canada C$45 million, South Africa £490 million)

ناصر سرمدی (Qatar 32 million Euros, UAE $11 million, Malaysia $21 million)

تیمسار پاسدار وحید حقانیان (Turkey 7.2 million Euros, Canada C$32 million, Costa Rica $120 million, Venezuela 540 million Euros, S. Africa $230 million, Hong Kong $500 million)

سرتیپ پاسدارفتح الله جعفری (China 67 million, Malaysia $24 million, Spain 11 million Euros)

علی سعیدی (Turkey 1.1 million, UAE $75 million, Hong Kong $92.9 million)

سرتیپ پاسدارعلی اکبر پور (Canada CS23 million, China $54 million, Spain 11 million Euros)

م. ح. پناهی پور (Turkey $ 2 million, Malaysia A$ 14 million, Qatar $34 million, India 7.1 million Euros, UAE $ 14.6 million)

مجتبی ذوالنور (Nigeria $11 million, Cyprus 14.9 million Euros, Russia $14 million, India $ 7.9 million, Turkey 4.4 million Euros)

حسین سیب سرخی (UAE 3.1 millón euros, Pakistán 0.9 million euros, Turkey 1.3 million Euros)

سرتیپ پاسدار احمدرضا رادان (Cayman Islands $205 million, Turkey 17 million Euros, UAE $50, Belarus 200 million Euros, Venezuela $45 million, South Africa $140 million)

روح الله بهمنی (UAE 6.2 million euros, Lebanon 1.2 million euros, Albania 1.2 million euros)

Gen Ali Jabari (Malaysia $75 million, Shanghái $120 million, Portugal 9.1 million euros)

سرتیپ پاسدار حمزه قربانی (Turkey 2.3 million Euros, Cyprus 3.1 million Euros, Greece 2.9 million Euros, Kuwait $5.2 million)

Abbas Akhondi (Lebanon $2.9 million, UAE, $9.8 million, Turkey 5.2 million, Malaysia A$38 million)

سرتیپ محمود چهار باغی (Shanghai $50 million, Hong Kong $ 29 million, Russia 12 million Euros)

سرتیپ محمد علی نصرتی (Turkey 3.1 million Euros, Portugal 2.1 million Euros, UAE $9.2 million, Hong Kong $52 million)
Masoud Hajarian Kashani (Qatar $ 7.3 million, Austria 65 million Euros, Turkey 13 million Euros, Shanghai $120.5 million)

سرتیپ عزیز محمدی (Holland
3.2 million Euros, South Korea $12 million, Malaysia $35 million)


۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

ترس مسموم

از چه چیز می ترسی ؟ 
از فردا می ترسی که نمی دانی چه اتفاقی قرار است بیفتد ؟ از تغییر که نکند تمام حساب و کتابهایت به هم بخورد ؟
از برابری حقوق زن و مرد که هر روز راجع به آن صحبت می کنی ولی التزام عملی به قوانین پوسیده دین مبین اسلام داری؟
از دموکراسی می ترسی که ورد زبانت است ولی ترجیح می دهی در دنیایی که تو خلق کردی در توهماتت تو فرمانروایی کنی و بقیه فرمانبرداری ؟
از محرومیت از تحصیل که نکند سر جلسه خواستگاریت از کراماتت کم شود که اگر یک سوال درسی مربوطه هم بپرسند آسمان و ریسمان می بافی که در عملی با تئوری فرق می کند ؟
از اینکه سود پولت کم شود یا کارخانه ات بر شکست شود یا دچار افت فروش شوی و خلاصه فشار مالی که البته تاوانش را کارمند و کارگر می دهند؟
از اخراج از محل کار و بی پولی می ترسی که الان ماه هاست زیرآب می زنی که کسی جایت را نگیرد ولی حقوقی هم نگرفتی ؟
از گشت های ارشاد وقت و بی وقتی که تا سر و کله شان پیدا می شود چنان حجابی می کنی که بنده های جنایتکار خدا شرمنده شوند؟
از مریضی که به وقت علاج که باید در بیمارستان باشی؛چشم که باز کنی می بینی وسط بیابان بی آب و علفی و فکر میکنی توهمات بیماریت هست ؟
از به هم خوردن هیکل ورزشی ات یا پرستیژ هنریت که اولی را به ضرب چاقویی و دومی به زندانی مثل آب خوردن نقش بر آب می شود ؟
از حرف راست زدن،از کلاه کسی را برنداشتن،از مظلوم دفاع کردن،از گرفتن حقوقت،از برملا شدن اسرار پشت پرده،از نگاه نکردن به سریالهای بی سرو ته ؛از گوش نکردن به موزیک های دو هزاری،از مانتوی تنگ و شال رنگارنگ نپوشیدن،از اینکه خیابان های شهرت برای تفریح هزار و ششصد بار دور نزنی،.....؟؟؟!!!
از چه می ترسی که یکبار قیام نمی کنی که کابوس تمام شود ؟
ترس از تکرار تجربه است یا آینده موهوم است که زندگی تا بوده همین بوده اما وای به روزی که به آنچه می گذرد بر تو خو گرفته باشی !!این بار تو می توانی طرحی نو در اندازی در براندازی.برانداختن  رژیم فاشیستی آخوندی و مذهبی که به آن هیچ اعتقادی نداری،اگر به پرواز اعتقاد داری.

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

ایده آلیسم در ژرفای مصیبت

تصور کنید که یک شب در یک نقطه دور افتاده به درون چاهی تنگ و تاریک افتاده اید کسی هم نیست که نجاتتان بدهد یا حداقل صدایتان را بشنود که در خواست کمک می کنید و دست و پاهایتان آسیب دیده،حشرات و موجودات نیشدار و سمی را هم اضافه کنید به مشکلات و خلاصه یک بدبختی کامل.چه می کنید؟
خب شاید بر حسب قاعده باید تلاش کرد که ابتدا خون را از چاه بیرون بکشید و یا اگر توان این چنینی ندارید استراحت کرده و منتظر فردا می شوید تا با تجدید قوا و وجود نور و شاید هم رهگذری بتوانید خود را نجات دهید.اما بیایید تصور کنیم که در این لحظات فکر دیگری می کنید.شما تصمیم می گیرید در عرض حرکت کنید یعنی چه؟!یعنی یک تونل،شما با قطع امید از کمک از بیرون و عدم تحمل گذشت زمان و با فکر اینکه سرشاز از آرزویید و زمانی که از این جا رها شوید در بیرون جشن می گیرید و شراب می نوشید و بهترین لباسها را خواهید پوشید و دختری زیبا را به همسری انتخاب کرده و فرزندانتان در آینده پزشک و مهندس می شوند و .....!!
همین طور تونل می زنید به امید اینکه بالاخره به محل زندگیتان نزدیک شوید.چقدر احتمال دارد که اصلا از اول مسیر و جهت را درست پیموده باشید چه برسد رسیدن به مقصود؟
مشکل بزرگ دقیقا همین جاست.ما در روند مبارزاتیمان بسیار بی صبر و حوصله و بدون تعقل و با آرزوهای واهی وارد میدان می شویم و چون دقیقا بهترین ها را در پس فردا می جوییم و می خواهیم همین مسیری را که ما برای رفتن انتخاب کرده ایم را به سرمنزل مقصود برسانیم.نه به انتظار زمان مناسب می نشینیم که تازه بعد از آن همه جانبه و با تمام قوا نمی آییم و مبارزات محدود به چند شهر و چند نقطه خاص می شود.نه از دیگران کمک می جوییم و نه اصلا نمی دانیم به کجا می خواهیم برویم.سر منزل مقصود هر کسی با دیگری فرق دارد و بدین ترتیب ما در عمق تاریکی ها فقط به این سو و آن سو می گریزیم و اصلا داریم فراموش می کنیم که می خواهیم به روشنایی و رهایی از این عمق دهشتناک برسیم.گهگاه هم اگر کسی شمعی به دست سر برسد گرد او می آییم اما فقط اندک زمان حیات شمعش را کنار اوییم و بعد فراموشش می کنیم.همان طور که پرچم سه رنگ شیر و خورشیدمان و نام خانه قشنگمان ایران را.
واقعیت آن است که نجات از این وضع یک شبه نیست ولی یک دفعه است.تلاشهای زیاد و بی ثمر برابر است با تضعیف جسمی و روحی.بدون نور و یا به عبارت دیگر یک جلو دار شدنی نیست در روز است که کسی به کمک می آید.و قطعا بدون یاری جستن هم نشدنی است.در پس آن روز رهایی بدنمان مجروح است اما التیام و درمان در طول زمان شدنی است.گرسنگی و تشنگی هم رفع شدنی است و سرانجامش منزل زیبا و گرم و آرامش بخش.جز این هر چه کردیم به هر جا برسیم؛ایران ما نخواهد بود.

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

لطفا قدرت را از ما بگیرید !

در چند ماه گذشته برخی از کشورهای عربی چون مصر و تونس موفق شدند که حاکمانشان را به زیر بکشند و به اصطلاح طرحی نو در بیاندازند.هر چند که در اینکه آینده شان بهتر یا بدتر می شود باید منتظر گذر زمان بود و البته در سوریه و لیبی و چند تای دیگر هم اتفاقاتی در حال شکل گرفتن است و به هر شکل در حال گذار از یک سیستم هستند،برای خیلی ها سئوال این هست ایرانی که خود دو سال قبل پیشگام این گونه حرکات است امروز از همه جا آرامتر است.البته بسیار صاحب نظرها آمدند و بسی بیشتر هم گفته اند.مایلم که مروری کنیم آنچه در حال وقوع است را.
یک-در مصر و تونس خود سوزی یک جوان آتش خشم را بر انگیخت،در ایران یکی که سهل است صد نفر هم خودشان را بکشند کسی به خون خواهی به پا نمی خیزد.
دو-قذافی مردم را بمباران می کرد و اسد با تانک در صورت مردم شلیک می کند ولی مردمش نه ترس می شناسند و نه عقب می نشینند،ولی ظاهرا نیروهای سرکوب رژیم آخوندی ترسناکتر از تانک و بمب هستند به خصوص بسیجی و لباس شخصی ها !!!
سه-مردم مصر و تونس و .... همگی عرب هستند و یکدست و متحد و هدف مشترک برایشان مهم است.ما هنوز مشکل اولمان قومیت است و دیدگاه سیاسی و یک قدم حاضر نیستیم کوتاه بیاییم و مذاکره نداریم و  تازه هر کسی هم بین خودمان راه نمی دهیم.اصلا بهترین کار مهم سیاسی مان این است که به گروه های دیگر اپوزوسیون بگوییم خائن و مزدور به اضافه دو تا فحش آبدار شاید !!
چهار-لیبی و سوریه حتی برای گذر از رژیم دیکتاتور،دولت ائتلافیشان را تشکیل داده اند و بدیلشان پشت در است که اسد و قذافی دست و پایشان را گم کرده اند،مهم ترین افراد و شاخص ترین چهره های اپوزوسیون ما با پایگاه مرمی هنوز در شان خود نمی بینند تاسیس این پایگاه های مطمئن را؛یا گروه هایی سر خود از این کارها را کرده اند که پایگاه مردمی ندارند.یا اگر هم از خود نظام هستند اصلا معلوم نیست کجت هستند و کسی هم دنبالشان نیست.
کلا شرایط یک جوری شده که فکر می کنم من دو سال پیش بعد از بیست و دو خرداد تنهایی می رفتم تظاهرات و بقیه  آدمها که می دیدم  توهم من بود.
این جاست که هاشمی می آید و می گوید برای عبور از این نظام بدیلی نمی بیند.راست هم می گوید با همه گذشته کثیفش راست می گوید،بعد از این همه کشته و زخمی شدن و مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفتن و آوارگی،تازه دغدغه این است که اصلاح طلب ها بیایند و این جور شود و آن طور.خامنه ای بالاخره عقب می رود و برادرش سنگ اصلاح طلبی به سینه می زند و همه میشوند علیه دولت وقت.یک روز بعد از اظهار علاقه رفسنجانی جهت گفنگو با  آمریکا،سر و کله روسیه و پا در میانی و بعد هم چراغ سبز آمریکا برای برداشتن تحریم ها.انگار داخل یک دایره دور میزنیم و می رسیم سر جای اول.
این آخوندهایی که بقول معروف هم سن و سال دایناسورها شده اند و هنوز در راس حکومت هستند و دیکتاتوری را تمام و کمال برقرار کرده اند و در داخل و خارج اجازه حرکت مخالف نمی دهند حتی اگر به فرض محال یک شبه از قدرت سیر هم شوند و بخواهند قدرت را تحویل بدهند  ما برای فردای آنروز چه کار خواهیم کرد؟؟آیا  به زندگی در همین شرایط عادت کرده ایم ؟
آیا باز در انتخابات شرکت می کنیم و از اصلاحات و آزادی در روسری عقب تر و شلوار برمودا و جین  و رونق اقتصادی بعد از این دوران تاریک و زمزمه رابطه با آمریکا و ....خوشحال می شویم و سقف خواسته هایمان همین است ؟؟؟؟ما دقیقا چه می خواهیم؟!

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

شما اهل به خود آمدن نیستید ، نبودید ...

نوشته ای از پیمان معادی بازیگر نقش نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین

سلام کردن گاه رسمیتی میدهد که نمیشود از دل حرف زد .

بگذارید آخرین ردیف سینما نشسته باشم و خیره به نقش

آرایی شما روی پرده هایی که روزگاری نه چندان دور پاره اش میکردید حرف بزنم .

ما نه گوسفندیم و نه خود را به خریت زده ایم.

تنها تفاوتمان اینست که بلندگو ها را به شما داده اند و تماشاچیگری را به ما

پیش فروش کرده اند . شما میتازید و گرد و خاک میکنید ...

ما چشمهایمان از غبار ِشما و اشک هایمان گِل میشود اما

چیزی نمی توانیم بگوییم . نه اینکه آزادی بیان نداریم ....

چرا داریم ، مشکل اینجاست که آزادی پس از بیان نداریم .

روی سخنم با شماست که گیشه ها را در دست گرفته اید

و آنقدر عوامل پشت صحنه دارید که سالی یک فیلم را ساخته

تدوین و میکس کنید تا عید ها کنار سفره هفت سین

برای فرزندانتان از خستگی های یکسال زحمت بگویید و آنها به شما

افتخار کنند که چه مردانه دم از حقیقت میزنید .

دلم از روزگاری میگیرد که " آدم برفی" ، جرم بود .

" مارمولک" به زیر پا ها خزید ، گربه های اشرافی ایرانی در

زیرزمین ها بایگانی شد ." دایره" را دو سال دور زدید و دم از سینمای خلاق زدید.

ناصر تقوایی این روز ها خاک میخورد... مخملباف پای ماندن نداشت ...

بهرام بیضایی با تمام دنیا قهر است.

مسعودکیمیایی هنوز خواب اسطوره هایش را میبیند ...

پرویز فنی زاده که در خاک باشد ، بهروز وثوق که ممنوعه و فاطمه

معتمد آریا مفقود الاثر ..باید پرچمدار سینمای ما حامد کمیلی شود ...

باید مسعود دهنمکی اپرای مجلل در گیشه ها به راه بیندازد...

باید فریدون جیرانی یک هفته شب نخوابی بکشد تا برنامه ترور شخصیت بازیگر های ما را بکشد .

بگذار این فریاد نصفه ای باشد که از گلوی یک نسل بیرون پریده است .

نسل ما را ببخشید ... ما خواستیم نفهم بمانیم ... نشد ... به خدا نشد ...

وقتی "داش آکل" به غیرتمان زد ...

وقتی "قیصر" به پاشنه های خوابیده ی ما خندید ...

وقتی "مسافران" را نفس کشیدیم ..

وقتی "هامون" را به جان نا خود آگاهمان انداختند

...

دست ما که نبود . ما "گاو ِ " مهرجویی را دیده ایم که گاو نمانیم....


ندانستیم از" باشو" هم غریبه ای کوچکتر میشویم.


ما را ببخشید که طعم سینمای خوب را چشیده ایم ....

ما را ببخشید اگر دستهای لرزان اکبر عبدی در "مادر" از یادمان نرفت ...

اگر کمر خمیده معتمد آریای "گیلانه" را تا خوردیم ..

اگر با حاج کاظم " آژانس شیشه ای" ، عذاب وجدان گرفته ایم ...

اگر در" مهاجر" ، جبهه هایمان را دید زده ایم .اگر طعم ناب گیلاس را چشیده ایم .

اگر پای " بایسیکلران" ، خوابمان گرفت و به خود فحش دادیم.

اگر فریماه فرجامی را خندیدید و ما خاطراتمان آتشمان زد ....

شما اهل به خود آمدن نیستید ، نبودید ... اما بدانید سکوت ما از سر بی کسییست ...

مارا در این بی کسی گِل گرفته اید و دل این نسل برای " ناخدا خورشید" ها تنگ است ...

ما خون دل میخوریم و بزرگان این سینما سکوت میکنند ....

شما هم میتازید ....

آقای اخراجیها

آقای پایان نامه

آقای ضد سینما

اینجا هرچه شود ..... هر چه باشد ....هنوز ایران است

کاش این نسل آنقدر غیرت داشته باشد تا گوش همیشه طلبکار شما را ، به این نوشته برساند ...

خواهش میکنم شیر کنید ، آنقدر که بی اجازه به رخشان کشیده شویم.

زندانی بدون دیوار

این مطلب از یکی از دوستان عزیز به دستم رسید؛خالی از لطف نیست خواندنش !
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد.
حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود.زندان با تعریف متعارف تقریبا محصور نبود.آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود.زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمیکردند.بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمیکردند و عموما با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده میشد.نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشدند.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردیکه به دوستان خود خیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد سیگار جایزه میگرفت.اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمیشد.همه به جاسوسی برای دریافت جایزه که خطری هم برای دوستانشان نداشت عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست مییافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آن ها نزد هم گروهیها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگهای خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
سوال:
چه تشابهی است میان این زندان و ایرانی که امروز یک زندان بزرگ به حساب می آید ؟

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

هجدهم تیر

صبح روز سه شنبه ۱۵ تیر ماه ۱۳۷۸، عابرانی که به دکه های روزنامه فروشی ها سر می کشیدند، دیدند که روزنامه سلام با تیتری درشت نوشته است: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» آن روزها سعید امامی که به دنبال ربودن نویسندگانی چون مختاری و پوینده و هم چنین داریوش فروهر و همسرش پروانه فروهر که با ضربات پی در پی چاقو به طرز فجیعی در منزل خود به قتل رسیده بودند، جنازه مثله شده مختاری و پوینده در حاشیه کلان شهر تهران پیدا شد. به این ترتیب، یک تیتر تکان دهنده روزنامه سلام، نقطه آغاز ماجرایی پر حادثه شد که به مدت شش روز جامعه ایران را لرزاند. غروب روز بعد، یعنی پنج شنبه معلوم شد که روزنامه سلام تعطیل شده است .
به این ترتیب که ۱۵ تیر ۱۳۷۸، نامه فوق محرمانه سعید امامی در روزنامه سلام انتشار یافت.
۱۶ تیر ۱۳۷۸، مجلس شورای اسلامی کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات را تصویب کرد.
۱۷ تیر ۱۳۷۸، روزنامه سلام توقیف شد.
 ازهمین رو  تعدادی از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران در خیابان کارگر شمالی (امیر آباد شمالی)، در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب قانون مطبوعات دست به تجمع زدند. دانشجویان، خواستار رفع توقیف از سلام و عدم تصویب طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس شدند و کار به زد و خورد کشید.
ادامه اعتراض از محوطه کوی دانشگاه به خيابان کشيده می شود. ماموران نيروی انتظامی و پس از مدتی، نيروهای "لباس شخصی"  نيز از راه می رسند.
نيمه های شب، درگيری مختصری ميان دانشجويان و ماموران نيروی انتظامی روی می دهد. دانشجويان پس از سنگ پرانی، يکی از سربازان نيروی انتطامی را به گروگان با خود به داخل خوابگاه دانشجويی می برند و پس از مدتی، رهايش می کنند. به نظر می رسد که ماجرا پايان گرفته، اما حوادث مسير ديگری دارد.
نيروهای انتظامی، که گفته می شود لباس شخصی ها نيز همراه آنان بوده اند، در نخستين ساعات بامداد جمعه هجدهم تير ماه وارد محوطه کوی دانشگاه می شوند تا از آن پس هجدهم تير، در تقويم ها معنای ديگری داشته باشد.
بسياری از دانشجويان کتک می خورند و بازداشت می شوند. چيزی به صبح نمانده، اما در مدتی اندک، کوی دانشگاه به هم ريخته و دگرگون شده است. مهاجمان رفته اند و دانشجويان زخمی را در اتاق های آشفته، کنار وسايل و در ها و پنجره های شکسته به حال خود رها کرده اند.
نکته جالب آنکه جریان محاکمه "سلام" به جز مدعی العموم ۴ شاکی دیگر نیز حضور داشتند: محمود احمدی نژاد (استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی و رییس جمهور کنونی)، کامران دانشجو (استاندار اسبق تهران، معاون سیاسی سابق وزیر کشور و رییس ستاد انتخابات ریاست جمهوری دهم و وزیر علوم فعلی)- درویش زاده (نماینده مردم دزفول در مجلس پنجم) و حمیدرضا ترقی (عضو ارشد حزب موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم)!!!
شهر، جمعه با خبری هولناک از خواب برمی خيزد و پس از آن درگيری ها تا پنج روز ادامه می يابد.
امير آباد شمالی، خبر سازترين نقطه ايران است، اما موج تطاهرات و اعتراضات به ساير خيابان ها هم کشانده شده. نيروهای ضد شورش در سراسر شهر حاضرند و روزنامه ها در روز، گاه تا سه نوبت چاپ می شوند.
خبرهای ضد و نقيض، لحظه به لحظه منتشرمی شوند و مقامات می کوشند با حضور در جمع دانشجويان، آنان را متقاعد کنند که پيشرفت اصلاحات، محتاج دوری از تنش و خشونت است!!از جمله آنها دختر هاشمی رفسنجانی،موسوی لاری،عبدالله نوری،محتشمی پور و هادی خامنه ای ! و البته سعید حجاریان.
اعتراض دانشجويان ابتدا متوجه حمله به کوی دانشگاه تهران بود اما رفته رفته حاکمان جمهوری اسلامی هدف اعتراض های تند قرار گرفتند.دانشجویان نیروی انتظامی را عامل یورش به کوی دانشگاه دانسته و خواستار عزل فرمانده آن بودند. همچنین توقیف روزنامه سلام نیز توسط دادگاه ویژه روحانیت که زیر نظر خامنه ای قرار دارد انجام شده بود. اما خامنه‌ای در حالیکه این رویداد را محکوم کرده بود حاضر به برکناری لطفیان و همچنین نظری فرمانده پلیس تهران نشد. همین امر باعث شد تا در روزهای بعد تظاهرات به سمت دفتر علی خامنه‌ای و مجموعه‌ای که وی در مرکز تهران در آن مستقر است (موسوم به مجموعه مطهری) شود.
خاتمی گرچه دفاع چندانی از دانشجویان نکرد، اما در سخنرانی خود این رویداد را نتیجه پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای دانست.پس از تظاهرات دانشجویان به سمت دفتر خامنه‌ای و همچنین گسترش اعتراضات به سایر شهرستانها و سایر نقاط تهران از جمله میدان سپه و باراز تهران، در شرایطی که تهران از جمعه ۱۸ تیر شاهد بی سابقه‌ترین درگیری بین مردم و سپاه، بسیج و هوادارن نظام بود، ۲۴ تن از فرماندهان بلند پایه سپاه در نامه‌ای به محمد خاتمی وی را تهدید کردند که اگر در سرکوب اعتراضات قوی تر عمل نکند خود دست بکار می‌شوند. بعید است که این نامه بدون اطلاع و تایید علی خامنه‌ای منتشر شده باشد.
 از امضا کنندگان این نامه محمد باقر قالیباف (فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه و شهردار فعلی تهران) که چندی بعد از سوی خامنه‌ای جانشین سردار لطفیان در فرماندهی کل نیروی انتظامی شد.غلامعلی رشید (فرمانده سابق بسیج) - عزیز جعفری (فرمانده کل فعلی سپاه پاسداران) - قاسم سلیمانی - جعفر اسدی - احمد کاظمی (فرمانده اسبق نیروی زمینی سپاه که در سقوط هواپیما کشته شد) - محمد کوثری (نماینده فعلی مجلس هشتم) - اسدالله ناصح - محمد باقری - غلامرضا محرابی - عبدالحمید رئوفی‌نژاد - نورعلی شوشتری (جانشین سابق فرمانده نیروی زمینی سپاه که بر اثر انفجار در سیستان و بلوچستان کشته شد) - دکترعلی احمدیان - احمد غلامپور - یعقوب زهدی - نبی‌الله رودکی - علی فدوی - غلامرضا جلالی - امین شریعتی - حسین همدانی (فرمانده فعلی سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ) - اسماعیل قاآنی - علی فضلی (فرمانده سابق سپاه ثارالله) - علی زاهدی - مرتضی قربانی!
غروب سه شنبه 22 تير ماه، دانشگاه تهران را دود به تمامی گرفته است. شليک گاز اشک آور و آتش های برافروخته، چشم ها را می سوزاند.دانشگاه تهران تقريبا در محاصره است و دانشجويان راهی برای خلاصی و رسيدن به کوی دانشگاه می جويند. نيروی انتظامی و لباس شخصی ها از ميدان انقلاب و دانشگاه ، راهی کوی دانشگاه شده اند و دانشجويان به داخل کوی عقب می نشينند.
ديگر نمي توان به کوي يا دانشگاه رفت. تلويزيون انحصاري جمهوري اسلامي خبر از پايان يافتن آشوب هاي چند روز اخير مي دهد. شيشه هاي شکسته يک بانک، ملاک آشوب است و حضور نيروهاي مسلح بر سر هر چهار راه نشان نظم. اخبار با نشان دادن يک موتور آتش گرفته، ترس از هرج و مرج را به مردم القا مي کند. حالا نيروهاي نظامي کنترل شهر را به طور کامل در دست مي گيرند.تعدادی کشته و تعداد زیادی دستگیر و شکنجه و مردمی که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و پایان تراژدیکی که البته باز هم تکرار شد.هر سال که برای سالگردش رفتیم اشک آور و باتوم و تیر هوایی و پاشیدن رنگ و ... و نقطه اوج این تکرار خرداد دو سال قبل.
بارزترین نتیجه این واقعه و رویدادهای بعدی (از جمله عدم حمایت اصلاح طلبان از اعتراضات دانشجویی و همراهی یا سکوت در برابر این سرکوب) گسست روز افزون میان دفتر تحکیم و مجموعه حاکمیت بود. در مقابل اصلاح طلبان بر روی بخشی از دفتر تحکیم وحدت که روابط نزدیک تری با ایشان داشت سرمایه گذاری کردند که نتیجه آن تقسیم به دفتر تحکیم به دو طیف اکثریت (مخالف نظام) و اقلیت (هوادار نظام) بود.
متقابلاً دفتر تحکیم وحدت (در مقابل بسیج که حامی و نیروی توده‌ای محافظه کاران ایران است) در انتخابات‌های مختلف از جمله دوم خرداد نقشی اساسی در پیروزی اصلاح طلبان داشت از سال ۱۳۸۲ از دفتر جبهه دوم خرداد خارج شد!!
آگاه شدن دانشجویان به نقطه ضعف‌های خود از جمله نداشتن رهبری متمرکز و قوی از دیگر دستاوردهای این رویداد بود.


۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

انتخابات برای چه کسی به صدا در می آید ؟

همه چیز از یک گفتگو در صفحه دوم بی بی سی فارسی شروع شد و صحبتهای مسعود بهنود در مورد حضور گوگوش و مهران مدیری و ...به عنوان کاندیدای انتخاباتی و حضور پر شور مردم.و بعد سوالی که یک هفته بعد در برنامه رادیویی که در آن هر جمعه شب حضور دارم،پاسخ دادم پیرامون همین موضوع.و بعد از اندک زمانی حضور ایشان در برنامه پارازیت و دفاع از صحبتهای قبلیشان و بعد هجومی از اعتراضات و فحاشی های سیاسی و دفاعی دیگر در مقاله ای دیگر در جواب مدعیان پارازیتی !!
اما قضیه چندان که من در رادیو صحبتش را کرده ام،چندان هم بیراه نیست و حداقل من در دوران دانشجویی به تجربه عینی هم رسیدم.اگر چه کار را در همین جا رها نکرده و در انتخابات بعد از آن(انتصابات بخوانید)در جاهایی چون حسینه ارشاد به صورت مستقیم هم دعوت به عدم شرکت در این بازی سیاسی کردم و چوبش را نیز خوردم و جواب خاصی هم نگرفتم.
آماری هم که به صورت میانگین از انتخابات قبلی بر جای مانده عددی بالای شصت در صد را نشان می دهد.واقعیت جامعه هم همین است که در تمامی این بازی رژیم به هر گروهی از مردم همیشه حضور دارند،حال به خاطر اینکه یا از ایادی همین رژیم هستند و یا حقوق بگیران دولتی که مجبورند شرکت کنند،اضافه کنید به این گروهها روستاییانی که رایشان تابع امکانات حکومتی کوتاه مدتی است که اندکی قبل از هر انتخابات شروع و چند ماه بعد قطع می شود(مثالش همین گاوی که می خواهند به خانوارها بدهند،زمین بدهند،اضافه شدن میزان حقوق و دستمزد و ...) .چند سالی هم شده که به علت حضور گروهی نیز که فعالیت سیاسی را مساوی رای دادن می دانند که بالاخره بعد از صد سالی شاید به دموکراسی فوق الذکرشان برسند و خلاصه بقول معروف تنور انتخاباتی که به همه چیزی شبیه است مگر انتخابات داغ می شود و می شود اسباب دست خامنه ای که بادی به گلو بیندازد و جلوی چشم همی بگوید این رژیم مشروعیت دارد و این هم سندش.همه دیکتاتورها همیشه مشروعیت دارد ولی این یکی خیلی هم بیراه نمی گوید.
شاهدش آنکه روزهایی که من در تلاش برای کمپین عدم رای دادن بودم دوستان باصطلاح روشن فکر و مصلحت جویم در فکر انتخاب هاشمی بودند برای گذر از احمدی نژاد که در جلسه شان وارد شدم و گفتم واقعا فکر می کنم که "شعورتان به اندازه قد کوتاه احمدی نژاد شده است " و فکر می کنم به زودی چهره اصلی رژیم را که پشت خاتمی اش پنهان شده بود خواهید دید.که گذر زمان اثباتش کرد.
این روزها روزهای جالبی شده که تمام رژیم زیر و رو شده و چنان همه چیزهایی که در گوشی می گفتیم آمده وسط که چیزهای در گوشیمان کم شده(بچه سپاه در کار قاچاق سیگار نمونه اخیرش است) و مانده ایم یقه چه کسی را بچسبیم و کدام سند را رو کنیم که برخی دوستان صحبت از پشت پرده های خاتمی با خامنه ای می گویند گویی قانون جاذبه را کشف کرده اند.یا صحبت از استعفای دولتی هاست که بروند آماده شوند برای ماموریت بعدی.خب اینها که کارشان مزدوری هست و چیز جدیدی نیست و از سالها پیش این داستان آخرش معلوم است مثل بعضی فیلمهای ترسناک سینما که سناریوشان شابلونی است.این ما هستیم که باید رل همیشگی را بازی نکنیم و اگر می خواهیم به دنیایی بفهمانیم که رژیم هیچ مشروعیت ندارد و هزینه جانی و مالی هم نمی خواهیم بدهیم در خانه بمانیم و تحریم کنیم روز انتخابات را و بگذاریم رژیم بازی مسخره خودش را بکند.فردای آنروز پیش وجدانمان هم که شده سربلند باشیم که مهر تاییدی نبودیم بر رژیم.اگر چنین کردیم بدانیم که گامی اسن بزرگ با نتایجی بزرگتر وگرنه اگر مسیر همان باشد نتیجه نیزهمان است.