۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

انتخابات برای چه کسی به صدا در می آید ؟

همه چیز از یک گفتگو در صفحه دوم بی بی سی فارسی شروع شد و صحبتهای مسعود بهنود در مورد حضور گوگوش و مهران مدیری و ...به عنوان کاندیدای انتخاباتی و حضور پر شور مردم.و بعد سوالی که یک هفته بعد در برنامه رادیویی که در آن هر جمعه شب حضور دارم،پاسخ دادم پیرامون همین موضوع.و بعد از اندک زمانی حضور ایشان در برنامه پارازیت و دفاع از صحبتهای قبلیشان و بعد هجومی از اعتراضات و فحاشی های سیاسی و دفاعی دیگر در مقاله ای دیگر در جواب مدعیان پارازیتی !!
اما قضیه چندان که من در رادیو صحبتش را کرده ام،چندان هم بیراه نیست و حداقل من در دوران دانشجویی به تجربه عینی هم رسیدم.اگر چه کار را در همین جا رها نکرده و در انتخابات بعد از آن(انتصابات بخوانید)در جاهایی چون حسینه ارشاد به صورت مستقیم هم دعوت به عدم شرکت در این بازی سیاسی کردم و چوبش را نیز خوردم و جواب خاصی هم نگرفتم.
آماری هم که به صورت میانگین از انتخابات قبلی بر جای مانده عددی بالای شصت در صد را نشان می دهد.واقعیت جامعه هم همین است که در تمامی این بازی رژیم به هر گروهی از مردم همیشه حضور دارند،حال به خاطر اینکه یا از ایادی همین رژیم هستند و یا حقوق بگیران دولتی که مجبورند شرکت کنند،اضافه کنید به این گروهها روستاییانی که رایشان تابع امکانات حکومتی کوتاه مدتی است که اندکی قبل از هر انتخابات شروع و چند ماه بعد قطع می شود(مثالش همین گاوی که می خواهند به خانوارها بدهند،زمین بدهند،اضافه شدن میزان حقوق و دستمزد و ...) .چند سالی هم شده که به علت حضور گروهی نیز که فعالیت سیاسی را مساوی رای دادن می دانند که بالاخره بعد از صد سالی شاید به دموکراسی فوق الذکرشان برسند و خلاصه بقول معروف تنور انتخاباتی که به همه چیزی شبیه است مگر انتخابات داغ می شود و می شود اسباب دست خامنه ای که بادی به گلو بیندازد و جلوی چشم همی بگوید این رژیم مشروعیت دارد و این هم سندش.همه دیکتاتورها همیشه مشروعیت دارد ولی این یکی خیلی هم بیراه نمی گوید.
شاهدش آنکه روزهایی که من در تلاش برای کمپین عدم رای دادن بودم دوستان باصطلاح روشن فکر و مصلحت جویم در فکر انتخاب هاشمی بودند برای گذر از احمدی نژاد که در جلسه شان وارد شدم و گفتم واقعا فکر می کنم که "شعورتان به اندازه قد کوتاه احمدی نژاد شده است " و فکر می کنم به زودی چهره اصلی رژیم را که پشت خاتمی اش پنهان شده بود خواهید دید.که گذر زمان اثباتش کرد.
این روزها روزهای جالبی شده که تمام رژیم زیر و رو شده و چنان همه چیزهایی که در گوشی می گفتیم آمده وسط که چیزهای در گوشیمان کم شده(بچه سپاه در کار قاچاق سیگار نمونه اخیرش است) و مانده ایم یقه چه کسی را بچسبیم و کدام سند را رو کنیم که برخی دوستان صحبت از پشت پرده های خاتمی با خامنه ای می گویند گویی قانون جاذبه را کشف کرده اند.یا صحبت از استعفای دولتی هاست که بروند آماده شوند برای ماموریت بعدی.خب اینها که کارشان مزدوری هست و چیز جدیدی نیست و از سالها پیش این داستان آخرش معلوم است مثل بعضی فیلمهای ترسناک سینما که سناریوشان شابلونی است.این ما هستیم که باید رل همیشگی را بازی نکنیم و اگر می خواهیم به دنیایی بفهمانیم که رژیم هیچ مشروعیت ندارد و هزینه جانی و مالی هم نمی خواهیم بدهیم در خانه بمانیم و تحریم کنیم روز انتخابات را و بگذاریم رژیم بازی مسخره خودش را بکند.فردای آنروز پیش وجدانمان هم که شده سربلند باشیم که مهر تاییدی نبودیم بر رژیم.اگر چنین کردیم بدانیم که گامی اسن بزرگ با نتایجی بزرگتر وگرنه اگر مسیر همان باشد نتیجه نیزهمان است.

هیچ نظری موجود نیست: