۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

تقابل نایاک و مجاهدین

این روزها بحث ها و اما و اگرها بر سر سازمان مجاهدین خلق بالا گرفته ،چه شائبه این مسئله می باشد که ایالات متحده قصد دارد که این سازمان از فهرست گروه های تروریستی خارج کند.البته یادم نیست که زمانی که اروپا این سازمان را ازفهرست گروه های تروریستی خارج کرد هم همین بحث ها بود یا نه !
و گروهی هم بر آن شدند که بیانیه و یا به عبارت دقیق تر درخواستی داشته باشند از امریکا که این کار را نکند.روند آبراهامیان، علی انصاری، رضا اصلان، شائول بخاش، مهرزاد بروجردی، جان کول، جیمز دوبینز، فریده فرهی، دخی فصیحیان، هادی قائمی، فاطمه حقیقت جو، کوان هریس، نادر هاشمی، رامین جهانبگلو، محسن کدیور، مهران کامروا، استفان کینزر، جان لیمبرت، اسکات لوکاس، فیروزه محمودی، رضا مرعشی، آزاده معاونی، رسول نفیسی، سحرنمازیخواه، تریتا پارسی، پل پیلار، نسرین رحیمیه، ر.ک.رمضانی، جیسون رضائیان، احمد صدری، محمود صدری، محمد سهیمی، الهه شریف پورهیکس، ساسان شعاع منش، گری سیک، جان تیرمن وواینه وایت امضا کنندگان نامه ای هستند که خواهان باقی ماندن سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمان های تروریستی است.
به هر تقدیر این داستان دو نتیجه بیشتر ندارد یا این سازمان از فهرست تروریستی خارج میشود یا نمی شود.اگر نشود که باز داستان همین است تلاش مجاهدین و تلاش گروه مخالف.اما اگر خارج شود چه ؟؟
تاریخ را کمی عقب می بریم.در اوایل دهه هشتاد با ورود رسانه های ماهواره ای و تشدید جنبش های دانشجویی در ادامه روند کوی دانشگاه و هجده تیر و مضاف بر آن ارتباط شاهزاده رضا پهلوی با مردم به صورت مستقیم از طریق برنامه های میز گزد مانند و تبیین نظرات ایشان جنبشهایی شکل گرفت که نقطه اوج آن در تیر سال هشتاد و دو بود که با سرکوب شدیدی در خیابانها و دانشگاه های کشور مواجه شد و بعد از آن شکل جنبشها تحت عنوان نافرمانی مدنی ادامه داشت که متاسفانه به مرور زمان و نیز حضور نیروهای مختلف و در نهایت به استهزا کشاندن این طرح تقریبا کار آیی خود را از دست داد...مثال معروفش خاموش کردن چراغها و کشیدن پرده ها سر ساعت معین ...
تقریبا تمامی انرژیهای از دست رفته بعد از بیست و دو خرداد هشتاد و هشت و زیر امواجی از احساسات دوباره ظاهر شد و حتی حالت سقوط رژیم آخوندی-سپاهی هم دور از ذهن نبود ...نظر شخصی من این است که خود موسوی هم گمان نمی کرد چنان جمعیتی را در خیابان انقلاب ببیند...چه اگر آن روز اراده می کرد به یقین رژیم در هم می شکست و شاید قهرمان اول داستان می شد ولی در پس دعوت به سکوت و آرامش فرصتی به عمال رژیم داد تا برنامه ریزی کنند و در نهایت آن شد که امروز حاصل شده است.
عیب مشترک هر دو نمونه دعوت به آرامش و پرهیز از خشونت است به بهانه با فرهنگ بودن ما و تفاوت ما با آنها و نتیجه اخلاقیش اینکه ما زندانی شدیم،به ما تجاوز شد،کتک خوردیم،جلای وطن کردیم و .... و آنها سر جایشان هستند و وقیح تر از دیروز.درک این مسئله مهم هست که برای کسی باید متمدن شد که اصولا بداند تمدن را چگونه می نویسند!
او که بی رحم است نباید طرف دیگر صورت را بدهی برای یک سیلی دیگر که چپ و راست همرنگ شود...باید با خشونت بر او تاخت و او دقیقا همین یک زبان را می فهمد...تجهیز نیروهایش برای همین است....زبانش خشونت است نه مذاکره !
اگر نگران این هستیم که از پس این خشونت جامعه خشن شود یا در پس فردای حکومت رژیم ،یک نظام رادیکال دیگر سر کار بیاید باید بگویم از روی آمار تجاوز و قتل همین چند وقت اخیر راحت است بگویم که جامعه مدتهاست که غرق خشونت است و اگر نگران حکونت آینده هستیم بهتر از پس فردای تغییر متمدن و غیر خشن شویم،که امروز نیاز ماست.
اما مجاهدین شاید در پس،این رهایی از فهرست تروریستی به ایده من تنها سازمان و تشکل قوی هست که تمکن مالی دارد و برای بسیاری از اهدافش می تواند برنامه ریزی کند و به اجرا بگذارد و گزینه ای جدی است در برابر رژیم شاید به علت ایدئولوژیزگی و خشونت ذاتی که می تواند داشته باشد و شاید شعار هایش نیز تغییر کند تنها ایرادش این است که سابقه خوبی ندارد و شاید به اندازه شاهزاده رضا پهلوی و حتی موسوی نزد مردم محبوبیت ندارد.
کماکان باید به انتظار نشست .

۱ نظر:

نیما گفت...

نه....خسته نشدی ؟!!لعنت به خودت،بهجت،خامنه ای و کلیت رژیم فاشیستی آخوندی-سپاهی ،و هر چه مذخرفات دینی و اسلامی ...به خصوص در مورد حجت عسکری ....