۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

ریلود خوئینی ها

سلام !!
به یاد دارید حوادث کوی دانشگاه سر چه موضوعی جرقه خورد ؟؟بله سلام ....تعطیلی روزنامه سلام باعث آن جرقه ای شد که البته انتهایش بسیار غم انگیز بود...وقایعی که شروعش و بهانه اش مبارزه با تهاجم فرهنگی بود...تنی چند در خارج از ایران و عده ای در داخل و بعد هم فجایعی در حق دانشجویان ....یعنی نابودی مخالفان.
اما یک آقایی بود به اسم موسوی خوئینی...که از آورندگان خاتمی به صحنه انتخابات رژیم بود در سال هفتاد و شش...و ظاهرا دارای القابی چون پدر معنوی یا پدر خوانده اصلاحات؛مرد خاکستری و روحانی سرخ پوش نیز دارد و بعد از یک غیبت طولانی جدیدا وارد صحنه شده و اخیرا گفته بود که هدف اصلاح‌طلبان  «حفظ جمهوری اسلامی»است و اصلاح‌طلبان نه تنها با شعار علیه رهبری مخالفند بلکه آنان در چارچوب نظامی دست به کار سیاسی زده‌اند که تمام اصول قانون اساسی آن و از جمله «اصول مربوط به رهبری» همگی یک کل منسجم را تشکیل می‌دهند و از یک اعتبار برخوردارند.و جدیدا هم صحبتهایی درباره فلسطین و محو اسرائیل....!!
 در دوران خمینی پست‌های مهمی همچون نماینده تام الاختیار خمینی در بررسی صلاحیت داوطلبان اولین دوره ریاست جمهوری، نایب رئیسی دوره اول مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما (۱۳۵۹)، دادستانی کل کشور، ریاست سازمان حج ایران، نمایندگی دورهٔ اول مجلس خبرگان رهبری، نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی را برعهده داشت. اما پس از مرگ خمینی بجز مدتی حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام (ریاست مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری)هیچ مسئولیت رسمی جدی نداشت و با انتشار روزنامه توقیف‌شدهٔ سلام (۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸) که به شدت از سیاست‌های دولت انتقاد می‌کرد نقش مهمی در پیروزی محمد خاتمی در انتخابات داشت.
نکته جالبتر اینجاست که  به خاطر اختلاف نظر با روحانیون غیر سیاسی قم را هم نتوانست تحمل کند و به تهران رفت و کلاس‌های تفسیر قرآن در مسجد جوزستان نیاوران دایر کرد با استقبال جوانان روبرو شد. در اواسط دهه پنجاه بخاطر پخش اعلامیه‌های خمینی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق!! دستگیر شد و به پانزده سال حبس محکوم شدولی پس از ده ماه با آغاز فضای باز سیاسی در کشور به همراه بسیاری از زندانیان آزاد شد. سپس به دعوت دوست قدیمیش احمد خمینی به پاریس رفت و به یکی از مشاوران خمینی تبدیل شد و با او به مهرآباد بازگشت!!
خوئینی ها:"آمریکا چند پایگاه نظامى در اختیار داشت که جاسوسى علیه اتّحاد شوروى از وظایف آنها بود .همچنین رادارهایى که آمریکا در زمان شاه نصب کرده بود، عمق خاک روسیه را زیرنظر داشتند .بنابراین خدمتى که انقلاب با تخریب این رادارها به اتّحاد شوروى نمود، خدمت بزرگى بود و لازم بوداتّحاد شوروى ارزشى به این عمل قائل مى شد و از ایران حمایت مى کرد"
و اما اشغال کنندگان سفارت آمریکا در تهران عده ای جوان بودند دانشجو و با سن متوسط بیست و دو سال که یک چهارمشان دختران با لباسها و مقنعه های تیره بود و یک شورای مرکزی هشت نفره که هفت نفرشان شناخته شده اند و در راس آنها محمد موسوی خوئینی ها ...محسن میردامادی..معصومه یا نیلوفر ابتکار (ماری،بزرگ شده در پنسیلوانیا و در نقش مترجم)...و غیره ولی جدا اسامی این دانشجویان این روزها بیشتر جالب است :
پیمان(مجاهدین خلق)،رضا سیف اللهی،ابراهیم اصغر زاده(دادستانی،سپاه،وزارت ارشاد)،شمس وهابی(نماینده مجلس)،جواد شیخ الاسلام،علیرضا هادی پور،محسن وزوایی،حبیب الله بیطرف(وزیر نیرو)،علیرضا نادری،فضل الله عابدینی(از فرماندهان سپاه)،حسین سیف،محمود میرسلطانی،محمد بولوردی،مجید صفایی،صادق ترکاشوند،عباس زریباف(مجاهدین خلق)،علی زحمتکش(مدیر عامل آب نیرو)،عباس عبدی و محمد عطریانفر و ....اسامی بدون پرانتز غالبا در جنگ جانشان را از دست دادند.و البته بعضا خانم رهنورد(همسر میر حسین موسوی)را نیز در ساختمان کتابخانه دیده اند!
در آن زمان احمد خمینی نیز به نشانه تایید خمینی وبه منظور مشاهده آنچه رفیقش انجام داده برای بازدید از سفارت در آنجا حاضر شد...جالب آنجا که رجوی هم آنجا بوده است!
در مورد عباس عبدی هم همین بس که جدای اینکه در تمامی لحظات کنار خوئینی ها(معاونت فرهنگی تحقیقات استراتژیک،مشاور دادستانی،شورای سردبیری سلام) بوده اینکه در وزارت اطلاعات زمان ری شهری معاونت بخش خارجی را داشته اشت!!
خوئینی ها در بوداپست یک دانشجوی انقلابی بوده (1960)و بعد به آلمان شرقی (مارکوس وولف رئیس سرویس مخفی)رفته و سرانجام در پاتریس لوموبای روسیه موفق به اخذ لیسانس می شود..در یمن و جنوب لبنان آموزش دیده و در دهه (1970) در نقاطی چون ژنو،طرابلس،بغداد،الجزیره و مسکو رفت آمد داشته است.و بعدها زنجیره ای تشکیل می دهد که از شوروی آغاز(آندروپف رییس ک.گ.ب و علی اف از اعضای کمیته مرکزی حزب توده)و از طریق حزب در آذربایجان در صدد جنبش و توطئه ضد شاه و کشور(رادمنش دبیر کل،جهانشاهلو معاون،اسکندری از شاهزاده های قاجار و جانشین رادمنش،کیانوری نوه شیخ فضل الله وکامبخش برادر زن کیانوری)و از طریق پناهیان و تیمور بختیار(معاون نخست وزیر و رییس سازمان امنیت و اطلاعات کشور در مهر سال سی و پنج)و سرانجام در 1974 و از طریق خوئینی ها و دعایی(منشی خمینی و نماینده مجلس از دور اول تا ششم) ارتباط خمینی با ک.گ.ب برقرار می شود....
از روزنامه ایتالیایی درباره خوئینی ها:
"او شیفته احکام با تحکم است و هنگامی که پای عمل در میان باشد آن را به کار میبندد.....یارانش به او به چهره یک کارشناس می نگرند...تجربه اى که او در شرق اندوخته، زمانى به کمک او مى آید که پاى زدن ضربه اى جنجال آفرین در
میان باشد...!!!



هیچ نظری موجود نیست: