۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

کنفدراسیون

به تاریخ و اسناد حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی که نگاه می کنم چند شاخصه،برایم جالب توجه است.البته برای من حکم یک قتل را دارد و من به عنوان کارآگاه وارد صحنه شده ام و از روی شواهدم قضاوت می کنم ...اما مطالعه اش خالی از لطف نیست.
یکی از این شاخصه ها این است که تقریبا تمامی مسئولان رده بالا و حتی متوسط رژیم تغییر نام دارند...در اسم یا  فامیل و یا هر دو!!به عنوان مثال موسوی؛احمدی نژاد،محسن رضایی،زهرا رهنورد،سعید امامی،رفسنجانی،مشایی،رحیم صفوی و ....اینها اسامیهای شناخته شدگان است ولی از این دست بسیار زیادند.حتی خود خامنه ای هم در اصل موسوی خامنه هست.معلوم نیست این حجم زیاد از تغییر نام،علتش تنفر از نام قبلی است یا یک رسم یا یک تاکتیک اطلاعاتی؟!
 آنچه که من نتیجه گرفتم ترکیبی از هر سه مورد بوده است...مثلا محسن رضایی در حقیقت نام کوچکش سبزوار بوده و بعدها خمینی به او لقب محسن می دهد...در میان آخوندها ذکر نام شهر جزیی از رسوم است و در عین حال همه این موارد باعث ایجاد مشکل در یافتن سوابق می شود،حداقل در وهله اول!به عنوان مثال در مورد جعفری فرمانده سپاه آنچه در مورد حضور محمدعلی در کردستان عراق هنگام حمله آمریکائی‌ها به مقر اطلاعات سپاه در اربیل گفته می‌شود کاملاً درست است، با این توضیح که محمد جعفری نیز به دفعات از کردستان عراق دیدار کرده است. در زمان حمله، آمریکائی‌ها به دنبال محمدعلی بودند نه محمد، چون این محمدعلی بود که در مقام جدیدش ریاست مرکز راهبردی سپاه، مسئولیت طرحهای برون مرز در عراق را مستقیماً بر عهده داشت. از این اسمها می‌توان به علی عزیزی، علی جعفری و محمد عزیزی اشاره کرد.
وجه دوم شاخصه نوع ارتباطات انقلابیون است و اتفاقات بعد از آن....در ایران مانده هایش محفل نشینان روشن فکر مذهبی با گرایشات مارکسیستی می شوند و یک پایشان زندان است و گروه دیگر عمدتا در آمریکا گرد هم می آیند و تشکل کنفدراسیون را دادند.کنفدراسیون در ۱۹۶۲ با به هم پیوستن سازمان‌های دانشجویی مختلف تشکیل شد و در ۱۹۷۵ بر سر مسائل سیاسی مختلف به انشعاب و از هم گسیختگی کشیده شد.این سازمان همیشه سازمانی سیاسی بود و با نزدیک‌تر شدن به انقلاب ایران، سیاسی‌تر نیز می‌شد و از این‌رو گروه‌های سیاسی مختلفی درون آن فعالیت داشتند. شاخه‌های مختلف جبههٔ ملی در ایران، اروپا و آمریکا، گروه ستاره( بعدها سازمان وحدت کمونیستی ،گروه اتحاد کمونیستی سابق - جناح چپ جبههٔ ملی)، جامعهٔ سوسیالیست‌ها، حزب تودهٔ ایران، سازمان انقلابی حزب توده، سازمان مارکسیست لنینیستی طوفان، سازمان انقلابیون کمونیست (بعدها: اتحادیهٔ کمونیست‌های ایران)، و ... از گروه‌های فعال در کنفدراسیون بودند. در هر دوره‌ای یک یا چند گروه و گرایش بر فعالیت کنفدراسیون هژمونی داشتند.خوب شواهد هم حاکی از این مسئله است که بیشتر دیدگاه ها توده ای و کمونیستی بوده و به مرور زمان با ورود اشخاص و سازمان دوستان خاورمیانه ای آمریکا در این سازمان جهت هایش تغییر کرده و آنها که به هزینه شاهنشاهی ایران رفته بودند خود می شوند دشمن ملت و مملکت!
و باز هم سوژه مورد علاقه من اسامی است،ببینید چه کسانی در کنفدراسیون بوده اند .ضمنا جلسات را بعدها مجاهدین،کنفدراسیون و توده ایها برگزار می کردند و غالبا در اوکلاهاما:
مصطفی چمران،سعید امامی،فهیمه دری نوگرانی(همسر)،علی صیاد شیرازی،فرامرز دهکردی،محمد بدر،سعید پروین،برادر رحیم !!،میر حسین موسوی و همسر،علی شریعتی،ابراهیم یزدی،و بعدها احمد صدر حاج‌سیدجوادی،و در اروپا تقی زاده،صادق قطب زاده،ابوالحسن بنی صدر،صادق طباطبایی،حسن حبیبی،کریم سنجابی،عباس امیر انتظام و ...
اسامی زیاد است و جالب اما جالبتر آنست که فکر کنیم به سرنوشت این افراد...و ارتباطشان با داخلیها و حل معما شاید 
به زودی !

هیچ نظری موجود نیست: