یکی از دلایلی که خمینی بعد از رسیدن به قدرت بقیه را از دم تیغش گذراند،مطالعه تاریخچه شان است...احزاب تمامیت خواهی که برای گذار به دموکراسی مورد نظر و در حقیقت پیاده کردن ایدئولوژیشان در کشور دست به اسلحه بردند.
در سالهای اولیه شکلگیری حزب توده، کثرت مراجعه نظامیان با گرایش چپ موجب شد که حزب تصمیم به تأسیس یک سازمان نظامی مخفی بگیرد. آرداشس اُوانِسیان به عنوان نخستین مسئول سازمان نظامی معرفی شد، اما پس از بازگشت کامبخش از باکو، مسئولیت سازمان افسری به او سپرده شد. خسرو روزبه در این دوران عضو هیأت اجرائیه سازمان افسری بود.خسرو روزبه به مارکسیسم و تساوی مردم وفاداری خاص داشت ولی بارها اصرار کرده بود که کمونیسم را در ایران مزدکیسم بنویسند زیرا که ایرانیان را نخستین فرضیه پردازان آن میدانست. او برخی از رهبران حزب توده را اصلاحطلب محض، لیبرال بورژوا و لابیگر پارلمانی میدانست. اوانسیان در خاطرات خود، بیریایی و صداقت روزبه را ستوده و در عین حال او را رادیکال و ناشکیبا که خواستار انضباط سختگیرانهتری است، توصیف مینماید.
اوانسیان یک ارمنی متولد آذربایجان بود که دوران جوانی را در رشت گذرانید.در هجده سالگی وارد حزب کمونیست شده بود و تحصیلکرده شوروی بود.اوانسیان یکی از معرفین نورالدین کیانوری برای ورود به حزب توده در اردیبهشت ۱۳۲۱ بود.شورشهایی در آذربایجان ترتیب داد و نهایتا به شوروی متواری شد.
عبدالصمد کامبخش فرزند کامران میرزا (شاهزاده قاجار) در سال ۱۳۰۷ از طرف دولت ایران برای تحصیل مهندسی هواپیما به شوروی اعزام شد. در سال ۱۳۱۱ پس از احراز مقام اول در امتحانات به ایران بازگشت و در ارتش با رتبهٔ ستوان دومی ارتش وارد خدمت شد. در همان سال ۱۳۱۱ به اتهام سیاسی بازداشت شد. یکسال و نیم در زندانِ دژبان بود. سپس از زندان آزاد و از ارتش اخراج شد. او از زمان تحصیل در شوروی با کمینترن(انترناسیونال سوم) تماس داشت. کامبخش در ایران با دکتر تقی ارانی و گروه مطالعاتی مارکسیستی او مربوط شد.
در تابستان سال ۱۳۲۴ سرهنگ عبدالرضا آذر به اتفاق سرگرد علی اکبر اسکندانی که هر دو عضو سازمان افسران حزب توده بودند، تصمیم به قیام مسلحانه گرفتند و به همراه گروهی از همفکرانشان در ترکمن صحرا قیام کردند.
خسرو روزبه به خاطر اقداماتش باره به زندان افتاد و هر بار متهورانه موفق به فرار شد در یکی از این موارد در آذر ماه ۱۳۲۹ به همراه نه تن دیگر از رهبران حزب توده (از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمی) که قبلاً همگی در دادگاه نظامی محاکمه شده بودند، به یاری افراد بیرون از زندان، ترتیب یک فرار جنجالی را از زندان قصر دادند، با تهیه نقشه قبلی یک نفر با لباس افسری ارتش و کامیون نظامی به زندان قصر مراجعه و با نشان دادن مدارک جعلی خود را نماینده دستگاه قضایی ارتش معرفی و زندانیان را جهت انتقال به زندان مرکزی در جنوب تهران تحویل گرفت. دو افسر نگهبان زندان هم که از پیش در جریان ماجرا بودند به بهانه بدرقه زندانیان با همین خودرو از آنجا خارج شدند و چند ساعت بعد اعلام شد که همگی با این نقشه فرار کرده بودند. این فرار مهیج و بیسابقه در تاریخ زندان قصر، موجب شد تا شایعاتی مبنی بر کمک رزمآرا به زندانیان برای تخریب شاه، بر سر زبانها بیافتاد.پس از آخرین دستگیری خسرو روزبه در بازجوییها به قتل محمد مسعود یک روزنامهنگار مستقل، در سال ۱۳۲۶ و همچنین قتل چهار تن از اعضای حزب توده از جمله حسام لنکرانی فرزند یک آخوند آذری اعتراف کرده تا کشور را به حالت دوقطبی رسانده و حزب را رادیکال تر کند.
در مورد کیا نوری که قبل ها از ارتباطش با خمینی گفتم همین بس که فرزند شیخ مهدی نوری، نوهٔ شیخ فضلالله نوری و از اهالی روستای بلده در مازندران بود. او تحصیلات خود را در ایران و آلمان انجام داد و از دانشگاه آخن دکترای مهندسی راه و ساختمان گرفت. در سال ۱۳۲۳ با مریم فیروز دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما(شاهزاده قاجار و نخست وزیر داخله،وزیر جنگ و نخست وزیر) ازدواج کرد.
سیاست حزب توده ایران ائتلاف با نیروهای ملی و مذهبی علیه محمد رضا شاه پهلوی بود. حزب توده شعارهای ضدآمریکایی خمینی و طرفدارانش را وجه مشترک مهمی میان حزب توده و طرفداران خمینی میدانست.صلاحیت رهبران حزب توده ایران مانند کیانوری و محمد علی عمویی(از اعضای تشکیلات افسران) و تعدادی دیگر برای انتخابات مجلس اول تأیید شد و این در حالی بود که ایدئولوژی حزب توده از سوی حکومت جدید به کفر تعبیر میشد.ا
از کارهای دیگر حزب می توان هماهنگی جهت اعتصابات گسترده به خصوص در آبادان و بخش نفت نام برد..و البته حزب توده در عرصه سازمان دهی کارگران توانست فعالیتهای چشمگیری را انجام دهد. ایجاد سندیکاها و اتحادیههای کارگری و آشنایی کارگران با حقوقشان تا آنجا جلو رفت که در دهه ۱۳۶۰، با وجود تلاشهای وزیر کار وقت، احمد توکلی و حمایت خمینی، رژیم نتوانست قانون کار خود را به کارگران تحمیل کند.
حزب توده، تلاش همه جانبهای را برای اتحاد خمینی و هوادارانش و همچنین سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب دموکرات کردستان کرد که این امر محقق نشد.تاکید بیش از حد حزب توده ایران بر سیاست اتحاد با طرفداران خمینی، در برخی موارد، به ایجاد تنش و دشواری در روابط با احزاب و سازمانهای دیگر منجر شد که از جمله میتوان از رابطه با حزب دمکرات کردستان نام برد.
سرانجام بسیاریشان به بهانه کودتا دستگیر شده اند و مطابق معمول شکنجه و اعترافات تلویزیونی والبته تجربه آخوندها !!
در اواخر سال ۱۳۶۲، ۱۰۱ تن از متهمان در یک دادگاه ویژه نظامی در محلی نامعلوم که قاضی آن محمد ریشهری بود حضور یافتند. در میان متهمان چند فرد شاخص وجود داشت: دریادار بهرام افضلی فرمانده فاتح نیروی دریایی ایران، سرهنگ هوشنگ عطاریان فرمانده فاتح جبهه غرب و دیرتر دستیار ویژه وزارت دفاع، سرهنگ بیژن کبیری فرمانده یگان های کماندویی ویژه ( کلاه سبزها) و فرمانده فاتح عملیات جنوب و شکستن محاصره آبادان در جنگ ایران و عراق، سرهنگ حسن آذرفر استاد دانشکده افسری، سرهنگ رحیم شمس، سرهنگ سیفالله غیاثوند و سرهنگ ابوالقاسم افرایی.
گروهی از محکومین از جمله شاخه نظامی حزب مانند دریادار افضلی، سرهنگ عطاریان، کبیری و آذرفر، در بهمن ۱۳۶۳ اعدام شدند و ۱۹ تن، شامل دو نفر که دوران محکومیتشان به سر آمده بود، به همراه دیگر اعدامیان جمعی کشتار سال ۱۳۶۷، اعدام شدند. عباس حجری، منوچهر بهزادی، محمدعلی رصدی، محمد پورهرمزان، مهدی کیهان، انوشیروان ابراهیمی، فرجالله میزانی، آصف رزمدیده و حسین جودت از این گروه بودند. کیانوری و عمویی برای یک دهه در حبس ماندند. افراد دیگر چون شلتوکی و آوانسیان در زندان درگذشتند. احسان طبری نیز که اعترافات نمایشی مبنی بر نفی مارکسیسم و مسلمان شدن وی از تلویزیون پخش شده بود، پس از گذران چندین سال به دور از خانواده خود و در انزوای کامل در زندان، در سال ۱۳۶۸ درگذشت.
در سالهای اولیه شکلگیری حزب توده، کثرت مراجعه نظامیان با گرایش چپ موجب شد که حزب تصمیم به تأسیس یک سازمان نظامی مخفی بگیرد. آرداشس اُوانِسیان به عنوان نخستین مسئول سازمان نظامی معرفی شد، اما پس از بازگشت کامبخش از باکو، مسئولیت سازمان افسری به او سپرده شد. خسرو روزبه در این دوران عضو هیأت اجرائیه سازمان افسری بود.خسرو روزبه به مارکسیسم و تساوی مردم وفاداری خاص داشت ولی بارها اصرار کرده بود که کمونیسم را در ایران مزدکیسم بنویسند زیرا که ایرانیان را نخستین فرضیه پردازان آن میدانست. او برخی از رهبران حزب توده را اصلاحطلب محض، لیبرال بورژوا و لابیگر پارلمانی میدانست. اوانسیان در خاطرات خود، بیریایی و صداقت روزبه را ستوده و در عین حال او را رادیکال و ناشکیبا که خواستار انضباط سختگیرانهتری است، توصیف مینماید.
اوانسیان یک ارمنی متولد آذربایجان بود که دوران جوانی را در رشت گذرانید.در هجده سالگی وارد حزب کمونیست شده بود و تحصیلکرده شوروی بود.اوانسیان یکی از معرفین نورالدین کیانوری برای ورود به حزب توده در اردیبهشت ۱۳۲۱ بود.شورشهایی در آذربایجان ترتیب داد و نهایتا به شوروی متواری شد.
عبدالصمد کامبخش فرزند کامران میرزا (شاهزاده قاجار) در سال ۱۳۰۷ از طرف دولت ایران برای تحصیل مهندسی هواپیما به شوروی اعزام شد. در سال ۱۳۱۱ پس از احراز مقام اول در امتحانات به ایران بازگشت و در ارتش با رتبهٔ ستوان دومی ارتش وارد خدمت شد. در همان سال ۱۳۱۱ به اتهام سیاسی بازداشت شد. یکسال و نیم در زندانِ دژبان بود. سپس از زندان آزاد و از ارتش اخراج شد. او از زمان تحصیل در شوروی با کمینترن(انترناسیونال سوم) تماس داشت. کامبخش در ایران با دکتر تقی ارانی و گروه مطالعاتی مارکسیستی او مربوط شد.
در تابستان سال ۱۳۲۴ سرهنگ عبدالرضا آذر به اتفاق سرگرد علی اکبر اسکندانی که هر دو عضو سازمان افسران حزب توده بودند، تصمیم به قیام مسلحانه گرفتند و به همراه گروهی از همفکرانشان در ترکمن صحرا قیام کردند.
خسرو روزبه به خاطر اقداماتش باره به زندان افتاد و هر بار متهورانه موفق به فرار شد در یکی از این موارد در آذر ماه ۱۳۲۹ به همراه نه تن دیگر از رهبران حزب توده (از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمی) که قبلاً همگی در دادگاه نظامی محاکمه شده بودند، به یاری افراد بیرون از زندان، ترتیب یک فرار جنجالی را از زندان قصر دادند، با تهیه نقشه قبلی یک نفر با لباس افسری ارتش و کامیون نظامی به زندان قصر مراجعه و با نشان دادن مدارک جعلی خود را نماینده دستگاه قضایی ارتش معرفی و زندانیان را جهت انتقال به زندان مرکزی در جنوب تهران تحویل گرفت. دو افسر نگهبان زندان هم که از پیش در جریان ماجرا بودند به بهانه بدرقه زندانیان با همین خودرو از آنجا خارج شدند و چند ساعت بعد اعلام شد که همگی با این نقشه فرار کرده بودند. این فرار مهیج و بیسابقه در تاریخ زندان قصر، موجب شد تا شایعاتی مبنی بر کمک رزمآرا به زندانیان برای تخریب شاه، بر سر زبانها بیافتاد.پس از آخرین دستگیری خسرو روزبه در بازجوییها به قتل محمد مسعود یک روزنامهنگار مستقل، در سال ۱۳۲۶ و همچنین قتل چهار تن از اعضای حزب توده از جمله حسام لنکرانی فرزند یک آخوند آذری اعتراف کرده تا کشور را به حالت دوقطبی رسانده و حزب را رادیکال تر کند.
در مورد کیا نوری که قبل ها از ارتباطش با خمینی گفتم همین بس که فرزند شیخ مهدی نوری، نوهٔ شیخ فضلالله نوری و از اهالی روستای بلده در مازندران بود. او تحصیلات خود را در ایران و آلمان انجام داد و از دانشگاه آخن دکترای مهندسی راه و ساختمان گرفت. در سال ۱۳۲۳ با مریم فیروز دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما(شاهزاده قاجار و نخست وزیر داخله،وزیر جنگ و نخست وزیر) ازدواج کرد.
سیاست حزب توده ایران ائتلاف با نیروهای ملی و مذهبی علیه محمد رضا شاه پهلوی بود. حزب توده شعارهای ضدآمریکایی خمینی و طرفدارانش را وجه مشترک مهمی میان حزب توده و طرفداران خمینی میدانست.صلاحیت رهبران حزب توده ایران مانند کیانوری و محمد علی عمویی(از اعضای تشکیلات افسران) و تعدادی دیگر برای انتخابات مجلس اول تأیید شد و این در حالی بود که ایدئولوژی حزب توده از سوی حکومت جدید به کفر تعبیر میشد.ا
از کارهای دیگر حزب می توان هماهنگی جهت اعتصابات گسترده به خصوص در آبادان و بخش نفت نام برد..و البته حزب توده در عرصه سازمان دهی کارگران توانست فعالیتهای چشمگیری را انجام دهد. ایجاد سندیکاها و اتحادیههای کارگری و آشنایی کارگران با حقوقشان تا آنجا جلو رفت که در دهه ۱۳۶۰، با وجود تلاشهای وزیر کار وقت، احمد توکلی و حمایت خمینی، رژیم نتوانست قانون کار خود را به کارگران تحمیل کند.
حزب توده، تلاش همه جانبهای را برای اتحاد خمینی و هوادارانش و همچنین سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب دموکرات کردستان کرد که این امر محقق نشد.تاکید بیش از حد حزب توده ایران بر سیاست اتحاد با طرفداران خمینی، در برخی موارد، به ایجاد تنش و دشواری در روابط با احزاب و سازمانهای دیگر منجر شد که از جمله میتوان از رابطه با حزب دمکرات کردستان نام برد.
سرانجام بسیاریشان به بهانه کودتا دستگیر شده اند و مطابق معمول شکنجه و اعترافات تلویزیونی والبته تجربه آخوندها !!
در اواخر سال ۱۳۶۲، ۱۰۱ تن از متهمان در یک دادگاه ویژه نظامی در محلی نامعلوم که قاضی آن محمد ریشهری بود حضور یافتند. در میان متهمان چند فرد شاخص وجود داشت: دریادار بهرام افضلی فرمانده فاتح نیروی دریایی ایران، سرهنگ هوشنگ عطاریان فرمانده فاتح جبهه غرب و دیرتر دستیار ویژه وزارت دفاع، سرهنگ بیژن کبیری فرمانده یگان های کماندویی ویژه ( کلاه سبزها) و فرمانده فاتح عملیات جنوب و شکستن محاصره آبادان در جنگ ایران و عراق، سرهنگ حسن آذرفر استاد دانشکده افسری، سرهنگ رحیم شمس، سرهنگ سیفالله غیاثوند و سرهنگ ابوالقاسم افرایی.
گروهی از محکومین از جمله شاخه نظامی حزب مانند دریادار افضلی، سرهنگ عطاریان، کبیری و آذرفر، در بهمن ۱۳۶۳ اعدام شدند و ۱۹ تن، شامل دو نفر که دوران محکومیتشان به سر آمده بود، به همراه دیگر اعدامیان جمعی کشتار سال ۱۳۶۷، اعدام شدند. عباس حجری، منوچهر بهزادی، محمدعلی رصدی، محمد پورهرمزان، مهدی کیهان، انوشیروان ابراهیمی، فرجالله میزانی، آصف رزمدیده و حسین جودت از این گروه بودند. کیانوری و عمویی برای یک دهه در حبس ماندند. افراد دیگر چون شلتوکی و آوانسیان در زندان درگذشتند. احسان طبری نیز که اعترافات نمایشی مبنی بر نفی مارکسیسم و مسلمان شدن وی از تلویزیون پخش شده بود، پس از گذران چندین سال به دور از خانواده خود و در انزوای کامل در زندان، در سال ۱۳۶۸ درگذشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر