یک-این که چرا یک سری گروهها در فهرست تروریستی قرار دارند به گذشته شان برمی گردد.
دو-این که چرا خمینی همه شان را از دم تیغ گذراند نیز به گذشته شان برمی گردد.
فدائیان اسلام یک سازمان اسلامگرای شیعه در ایران بود که در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، به رهبری فردی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد.
نواب صفوی فارغالتحصیل مدرسه صنعتی آلمانیها! در ایران بود که سال ۱۳۰۳ خورشیدی، در خانی آباد تهران متولد شد و در ۱۵ سالگی پدرش را که از مخالفان رضا شاه فقید بود، ازدست داد.سید مجتبی نواب صفوی از کسانی بوده که زندگی علی خامنه ای را تحت تاثیر قرار داده(تشابه اسم کوچک سید مجتبی خامنه ای)آنگونه که در سال ۱۳۳۱ هنگامیکه نوّاب صفوی با عدّهای از فدائیان اسلام به مشهد رفته بود و در مدرسه سلیمان خان، سخنرانی پر هیجانی را در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و مخالفت با شاه و انگلیس و ادعای دروغگو بودن آنان نسبت به ملت ایران، ایراد کرد. سید علی خامنهای یکی از طلاب جوان همان مدرسه بودهاست.خود خامنه ای در اینباره گفته :"همان وقت جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد."
سید علی خامنهای نیز در دست نوشتهای بروی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت "سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما". وی همچنین نواب صفوی را نویسنده کتابی به نام راهنمایی حقایق به عنوان اولین کسی یاد می کند که در قالب این کتاب قانون اساسی حکومت اسلامی را نوشت .
مجتبی نواب صفوی علت نامگذاری گروهش را چنین بیان نموده است:" در یکی از اولین جلسات فدائیان اسلام سید مجتبی نواب صفوی بیان نمود که حسین بن علی را در خواب دیده است که بازوبندی را به دست راست وی می بندد که بر روی آن نوشته شده بود فدائیان اسلام و به این ترتیب این گروه با نام «فدائیان اسلام» به صورت رسمی مبارزات خود را آغاز نمود"!!
البته این سئوال همیشه در ذهنم بوده که این افراد، ائمه خود ساخته شان را که از قرنها پیش عکسی از آنها موجود نیست، چگونه به جا می آورند در خواب و آن ائمه هم به جای آموزش انسانیت ،نام برای گروه تروریستی انتخاب می کنند!؟
به غیر از ترور هژیر و رزم آرا و چند ترور ناموفق،مهم ترین ترورشان؛ترور احمد کسروی تاریخنویس، زبانشناس و پژوهشگر ایرانی بود.از جمله آثار کسروی نوشته هایی است درباره پرچم شیر و خورشید،زبان آذری(گویشی از پارسی)و به چالش کشیدن شیعه،بهاییت و صوفی گری.در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری ترور کرده و او را به همراه منشیاش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.نکته جالب تشابه اسمی سعید اسلامی (امامی) و روش فجیع شان به سبک قتلهای زنجیره ای است.
سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمانی سیاسی - نظامی است که در سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیفنژاد تشکیل گردید. این سازمان پس از شکلگیری، به اقدام مسلحانه پرداخت.بنیانگذاران این سازمان، محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان که از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم بودند که پس از تشکیل نهضت آزادی، از فعّالان یا هواداران آن سازمان شدندو یکی از اعضای نهضت آزادی به نام عبدالرضا نیک بین رودسری معروف به عبدی، گرد هم آمدند و سازمانی را بنیان نهادند.
بدیع زادگان از مرداد ۱۳۴۹ تا خرداد ۱۳۵۰ به عنوان مسئول هماهنگیها و فعالیتهای سازمان در خارج از کشوردر پاریس، بیروت، امان و سوریه اقامت داشت و در اردوگاههای فتح دورههای آموزشی تیراندازی و ساختن مواد منفجره را گذراند.
وی پس از خاتمه تحصیلاتش با عنوان استادیار شیمی به استخدام دانشکده فنی دانشگاه تهران در آمد!!
خود حنیف نژاد با طالقانی،بازرگان و سحابی نشست و برخاست داشت و تعالیم اسلامیش را از آنها آموخته بود.
مجاهدین پس از دستگیری، محاکمه و محکومیت رهبران نهضت مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمود طالقانی در جریان تدوین استراتژی به مبازره قهرآمیز و تفسیری رادیکال از اسلام رسیده و به تدریج با بهرهگیری از تئوریهای انقلابیون آمریکای لاتین، شیوهی جنگ چریکی شهری و کار مخفی سازمانی و مسلح شدن را در تاکتیک پذیرفتند.
عده ای از مجاهدین که در ۲۵ بهمن ۱۳۵۰ محاکمه شدند(اوج درگیریهای مسلحانه)، به ترتیب ردیف محکومیت شامل، ۱- ناصر صادق، ۲- محمد بازرگانی، ۳- مسعود رجوی، ۴- علی میهندوست، ۵- منصور بازرگان، ۶- مهدی فیروزان، ۷- حسن راهی، ۸- محمد تقی شهرام، ۹- محمد احمدی، ۱۰- مصطفی ملایری، ۱۱- محمد غرضی، بودند.
از این میان مسعود رجوی که در حال حاضر رهبر ناپیدای مجاهدین است پس از بازگشت از اردن (که به عنوان مترجم هیئت اعزامی با الفتح به آنجا رفته بود) به رده دوم کادر مرکزی راه یافت. وی در تابستان ۵۰ دستگیر شد.اعدام نشد خودش می گوید به خاطر برادرش در سوئیس و فشار بین المللی !اما در سندی اینچنین آمده است: "نامبرده بالا (مسعود رجوی) که از محکومین سازمان باصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به نهضت آزادی است و در دادگاه تجدید نظر نظامی به اعدام محکوم گردیده بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء سازمان مکشوفه بعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاریهای صمیمانهای با مأمورین بعمل آورده لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد..."!!
تقی شهرام بعدها از زندان فرار کرده و انشعاب کمونیستی به سازمان میدهد و نفر آخر محمد غرضی با بخشش مواجه می شود و در سال پنجاه و پنج به اشرف رفته از همراهان خمینی میشود و می شود از مسئولین اولیه سپاه پاسداران و بازجوی زندانیان سیاسی،وزیر نفت میر حسین موسوی،و وزیر پست،تلگراف و تلفن هاشمی رفسنجانی !!
نکته جالب آنکه در سال ۱۳۵۸، مسعود رجوی به عنوان کاندید سازمان مجاهدین، اعلام آمادگی نمود که مخالفت برخی همچون جمعیت فدائیان اسلام را برانگیخت. این گروه طی نامهی سرگشادهای به شورای انقلاب، خواستار حذف برخی کاندیداها، که منحرف نامیده بود، شد و عنوان داشت که در غیر این صورت، خود وارد عمل خواهد شد!
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از وحدت و ادغام دو گروه چپگرای معتقد به مبارزه مسلحانه در اواخر فروردین ۱۳۵۰، پدید آمد: گروهی که بیژن جزنی، عباس سورکی، علیاکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی و حمید اشرف از مؤسسان آن بودند (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان از پایهگذارانش بودند (گروه دو). این دو گروه، پس از حمله به ژاندارمری سیاهکل در نوزدهم بهمن ماه ۴۹ به طورکامل بههم پیوستند و با عنوان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (سچفخا) اعلام موجودیت کردند.
گروه یک ،عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه ملی دوم شرکت فعالی داشتند.گروه دو در مقایسه، تجربه مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند، ولی تجربهٔ انقلاب کوبا و مبارزهٔ چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژهای را در این گروه به خود اختصاص داده بود.
در شامگاه جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۴۹، سیزده مرد جوان مسلح به تفنگ، مسلسل و نارنجک دستی به پاسگاه ژاندارمری شهرستان سیاهکل در کناره جنگلهای گیلان حمله کردند.بعد از آن واقعه بود که محمد رضا شاه،کنفدراسون دانشجویان ایرانی خارج از کشور را به عنوان توطئه بینالمللی، غیرقانونی اعلام کرد. همچنین این واقعه موجب تسریع و شتاب بیشتر فعالیت سایر گروهها و بروز برخی ناآرامیهای دانشجویی در تهران گشت و همچنین کارهای مسلحانه...
این سازمان تا سال پنجاه و هفت و تا بیست و یکم بهمن دست از اسلحه نکشید اما سرانجام با ورود خمینی گروهی از آنها که مشی توده ای داشتند با خمینی هم صدا شده و انشعاب اکثریت را پدید آوردند.اقلیت به مبارزه مسلحانه با رژیم خمینی روی آورد. با کشته شدن تمامی رهبران اصلی سازمان (اقلیت) در جریان سرکوبهای خشن دهه شصت، این سازمان ارگانها و نشریهٔ خود را به خارج از کشور منتقل کرد و از آن زمان چند انشعاب دیگر نیز در این سازمان رخ دادهاست.
دو-این که چرا خمینی همه شان را از دم تیغ گذراند نیز به گذشته شان برمی گردد.
فدائیان اسلام یک سازمان اسلامگرای شیعه در ایران بود که در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، به رهبری فردی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد.
نواب صفوی فارغالتحصیل مدرسه صنعتی آلمانیها! در ایران بود که سال ۱۳۰۳ خورشیدی، در خانی آباد تهران متولد شد و در ۱۵ سالگی پدرش را که از مخالفان رضا شاه فقید بود، ازدست داد.سید مجتبی نواب صفوی از کسانی بوده که زندگی علی خامنه ای را تحت تاثیر قرار داده(تشابه اسم کوچک سید مجتبی خامنه ای)آنگونه که در سال ۱۳۳۱ هنگامیکه نوّاب صفوی با عدّهای از فدائیان اسلام به مشهد رفته بود و در مدرسه سلیمان خان، سخنرانی پر هیجانی را در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و مخالفت با شاه و انگلیس و ادعای دروغگو بودن آنان نسبت به ملت ایران، ایراد کرد. سید علی خامنهای یکی از طلاب جوان همان مدرسه بودهاست.خود خامنه ای در اینباره گفته :"همان وقت جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد."
سید علی خامنهای نیز در دست نوشتهای بروی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت "سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما". وی همچنین نواب صفوی را نویسنده کتابی به نام راهنمایی حقایق به عنوان اولین کسی یاد می کند که در قالب این کتاب قانون اساسی حکومت اسلامی را نوشت .
مجتبی نواب صفوی علت نامگذاری گروهش را چنین بیان نموده است:" در یکی از اولین جلسات فدائیان اسلام سید مجتبی نواب صفوی بیان نمود که حسین بن علی را در خواب دیده است که بازوبندی را به دست راست وی می بندد که بر روی آن نوشته شده بود فدائیان اسلام و به این ترتیب این گروه با نام «فدائیان اسلام» به صورت رسمی مبارزات خود را آغاز نمود"!!
البته این سئوال همیشه در ذهنم بوده که این افراد، ائمه خود ساخته شان را که از قرنها پیش عکسی از آنها موجود نیست، چگونه به جا می آورند در خواب و آن ائمه هم به جای آموزش انسانیت ،نام برای گروه تروریستی انتخاب می کنند!؟
به غیر از ترور هژیر و رزم آرا و چند ترور ناموفق،مهم ترین ترورشان؛ترور احمد کسروی تاریخنویس، زبانشناس و پژوهشگر ایرانی بود.از جمله آثار کسروی نوشته هایی است درباره پرچم شیر و خورشید،زبان آذری(گویشی از پارسی)و به چالش کشیدن شیعه،بهاییت و صوفی گری.در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری ترور کرده و او را به همراه منشیاش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.نکته جالب تشابه اسمی سعید اسلامی (امامی) و روش فجیع شان به سبک قتلهای زنجیره ای است.
سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمانی سیاسی - نظامی است که در سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیفنژاد تشکیل گردید. این سازمان پس از شکلگیری، به اقدام مسلحانه پرداخت.بنیانگذاران این سازمان، محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان که از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم بودند که پس از تشکیل نهضت آزادی، از فعّالان یا هواداران آن سازمان شدندو یکی از اعضای نهضت آزادی به نام عبدالرضا نیک بین رودسری معروف به عبدی، گرد هم آمدند و سازمانی را بنیان نهادند.
بدیع زادگان از مرداد ۱۳۴۹ تا خرداد ۱۳۵۰ به عنوان مسئول هماهنگیها و فعالیتهای سازمان در خارج از کشوردر پاریس، بیروت، امان و سوریه اقامت داشت و در اردوگاههای فتح دورههای آموزشی تیراندازی و ساختن مواد منفجره را گذراند.
وی پس از خاتمه تحصیلاتش با عنوان استادیار شیمی به استخدام دانشکده فنی دانشگاه تهران در آمد!!
خود حنیف نژاد با طالقانی،بازرگان و سحابی نشست و برخاست داشت و تعالیم اسلامیش را از آنها آموخته بود.
مجاهدین پس از دستگیری، محاکمه و محکومیت رهبران نهضت مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمود طالقانی در جریان تدوین استراتژی به مبازره قهرآمیز و تفسیری رادیکال از اسلام رسیده و به تدریج با بهرهگیری از تئوریهای انقلابیون آمریکای لاتین، شیوهی جنگ چریکی شهری و کار مخفی سازمانی و مسلح شدن را در تاکتیک پذیرفتند.
عده ای از مجاهدین که در ۲۵ بهمن ۱۳۵۰ محاکمه شدند(اوج درگیریهای مسلحانه)، به ترتیب ردیف محکومیت شامل، ۱- ناصر صادق، ۲- محمد بازرگانی، ۳- مسعود رجوی، ۴- علی میهندوست، ۵- منصور بازرگان، ۶- مهدی فیروزان، ۷- حسن راهی، ۸- محمد تقی شهرام، ۹- محمد احمدی، ۱۰- مصطفی ملایری، ۱۱- محمد غرضی، بودند.
از این میان مسعود رجوی که در حال حاضر رهبر ناپیدای مجاهدین است پس از بازگشت از اردن (که به عنوان مترجم هیئت اعزامی با الفتح به آنجا رفته بود) به رده دوم کادر مرکزی راه یافت. وی در تابستان ۵۰ دستگیر شد.اعدام نشد خودش می گوید به خاطر برادرش در سوئیس و فشار بین المللی !اما در سندی اینچنین آمده است: "نامبرده بالا (مسعود رجوی) که از محکومین سازمان باصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به نهضت آزادی است و در دادگاه تجدید نظر نظامی به اعدام محکوم گردیده بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء سازمان مکشوفه بعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاریهای صمیمانهای با مأمورین بعمل آورده لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد..."!!
تقی شهرام بعدها از زندان فرار کرده و انشعاب کمونیستی به سازمان میدهد و نفر آخر محمد غرضی با بخشش مواجه می شود و در سال پنجاه و پنج به اشرف رفته از همراهان خمینی میشود و می شود از مسئولین اولیه سپاه پاسداران و بازجوی زندانیان سیاسی،وزیر نفت میر حسین موسوی،و وزیر پست،تلگراف و تلفن هاشمی رفسنجانی !!
نکته جالب آنکه در سال ۱۳۵۸، مسعود رجوی به عنوان کاندید سازمان مجاهدین، اعلام آمادگی نمود که مخالفت برخی همچون جمعیت فدائیان اسلام را برانگیخت. این گروه طی نامهی سرگشادهای به شورای انقلاب، خواستار حذف برخی کاندیداها، که منحرف نامیده بود، شد و عنوان داشت که در غیر این صورت، خود وارد عمل خواهد شد!
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از وحدت و ادغام دو گروه چپگرای معتقد به مبارزه مسلحانه در اواخر فروردین ۱۳۵۰، پدید آمد: گروهی که بیژن جزنی، عباس سورکی، علیاکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی و حمید اشرف از مؤسسان آن بودند (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان از پایهگذارانش بودند (گروه دو). این دو گروه، پس از حمله به ژاندارمری سیاهکل در نوزدهم بهمن ماه ۴۹ به طورکامل بههم پیوستند و با عنوان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (سچفخا) اعلام موجودیت کردند.
گروه یک ،عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه ملی دوم شرکت فعالی داشتند.گروه دو در مقایسه، تجربه مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند، ولی تجربهٔ انقلاب کوبا و مبارزهٔ چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژهای را در این گروه به خود اختصاص داده بود.
در شامگاه جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۴۹، سیزده مرد جوان مسلح به تفنگ، مسلسل و نارنجک دستی به پاسگاه ژاندارمری شهرستان سیاهکل در کناره جنگلهای گیلان حمله کردند.بعد از آن واقعه بود که محمد رضا شاه،کنفدراسون دانشجویان ایرانی خارج از کشور را به عنوان توطئه بینالمللی، غیرقانونی اعلام کرد. همچنین این واقعه موجب تسریع و شتاب بیشتر فعالیت سایر گروهها و بروز برخی ناآرامیهای دانشجویی در تهران گشت و همچنین کارهای مسلحانه...
این سازمان تا سال پنجاه و هفت و تا بیست و یکم بهمن دست از اسلحه نکشید اما سرانجام با ورود خمینی گروهی از آنها که مشی توده ای داشتند با خمینی هم صدا شده و انشعاب اکثریت را پدید آوردند.اقلیت به مبارزه مسلحانه با رژیم خمینی روی آورد. با کشته شدن تمامی رهبران اصلی سازمان (اقلیت) در جریان سرکوبهای خشن دهه شصت، این سازمان ارگانها و نشریهٔ خود را به خارج از کشور منتقل کرد و از آن زمان چند انشعاب دیگر نیز در این سازمان رخ دادهاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر