۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

انحطاط اخلاقی،اختلاس،فساد،انتخابات و چند چیز دیگر !

اخلاق مجموعه بایدها و نبایدهای مورد پذیرش وجدانی و رفتارهای هنجار جامعه است که هر جامعه ای را از دیگر جوامع جدا می کند. این باید و نبایدها محور گرد آمدن افراد در جامعه هستند. تفاوت دو ملت در تفاوت اخلاقیات آنهاست. تفاوت دو ملت در تفاوت هنجار های رفتاری و گفتاری آنهاست.در هر جامعه ای بتدریج افرادی به عنوان هنرمند ، شاعر ، نویسنده ، معلم ، منبری ، و...پرچمدار و راهنمای ارزشهای اجتماعی موجود می شوند.

در واقع اینها افرادی هستند که با شور و شوق مردم را به سوی ارزشها دعوت می کنند . بدیهی است که ذوق مردم نیز با چنان ارزشهایی سازگار می باشد. و بخش روشنفکر جامعه تغییرات اجتماعی را زودتر از دیگران استشمام می کند و ارزشها را متناسب با تغییرات سرو سامان میدهد و به تدریج همگام با تغییرات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و.. ارزشها نیز با وضعیت جامعه همگون می شود. آنچه امروز در جامعه ما رخ داده است اینست که به دلیل تغییرات پر شتاب درعرصه های متعدد اجتماعی و محافظه کاری حاکمان درپاسداری از ارزشهای پیشین. شکاف عمیقی میان ارزشهای پیشین و ارزشهای متناسب با وضعیت موجود. پیش آمده ونه ارزشهای پیشین مورد پذیرش وجدانی عموم مردم است و نه اجازه عرضه ارزشهای نو ومتناسب با روان انسان جدید وجود دارد.

لذا ، ارزشها و اخلاق که ملات ساختمان جامعه هست از هم وا رفته و به زبان دیگر در مرحله «انحطاط اخلاقی » هستیم. مرجع تشخیص انحطاط اخلاقی آمارهای مربوط به ناهنجاریهای رفتاری جهان شمول است در مشکلات اجتماعی بروز می کند
. مانند بزهکاری ، دزدی ، اختلاس ، دعوا ، اعتیاد ، تصادفات ،اختلافات حقوقی ، زندانی ، تورم ، افزایش مرگ ومیر ، کاهش سن در فحشا و اعتیاد و...

یک جامعه منحط جامعه ای است که مردم در حد وسیع، احساسات اخلاقی خود را از دست داده اند. از انجام کار بد احساس شرمندگی نمیکنند؛ زیرا که کار بد را بد نمیدانند. دروغ را سیاست میدانند. دزدی را زرنگی به حساب می آورند. فساد را توجیه مینمایند. دستگیری، شکنجه و کشتار مردم را اصلاح جامعه جلوه میدهند.

مفهوم بد و خوب تا حد غیر قابل تشخیصی مخدوش و در هم آمیخته شده و مردم، برای مدت نا معینی، وجدان خود را تعطیل و دست تطاول را بطور کامل باز میکنند. مشخصات یک جامعه منحط به قرار زیر است:

۱. جامعه منحط جامعه ای نیست که مردم در آن گناه میکنند، بلکه جامعه ای است که مردم مخالفت خود را با گناه از دست میدهند. قبح و زشتی گناه از بین میرود و مردم بیکدیگر اجازه میدهند که گناه بکنند، بدون اینکه دچار عذاب وجدان بشوند و در فکر ریختن ابروی خود باشند. در واقع، برای کسی ابرویی باقی نمیماند که در صدد حفظ آن باشد. آن عده محدودی که در گوشه و کنار باقی میمانند و میخواهند که شرف و ابروی خود را حفظ کنند، مورد تمسخر قرار میگیرند و چه بسا! تحت تعقیب قانونی کسانی قرار بگیرند که مهندسین انحطاط جامعه هستند.

۲. جامعه منحط جامعه ای نیست که در آن کار های ضد اخلاق انجام میشود، بلکه جامعه ایست که در آن کارهای ضد اخلاقی، پذیرفته شده، نوعی زرنگی به حساب میاید. بنا بر آین، ضد اخلاقی بودن کار بستگی پیدا میکند به کسی که آنرا انجام میدهد. اگر شخص بتواند در مقابل چشمان حیرت زده مردم آنرا توجیه کند، زرنگی به حساب میاید و از نظر خیلی ها قابل قبول میگردد. در این جاست که معیارهای اخلاقی جا بجا میشود، کار های خیر، بد جلوه داده میشود و کار های بد، اگر از طرف صاحبان قدرت، انجام شود، عین خیر ارزیابی میگردد.

۳. روند انحطاط جامعه از سوی قدرتمندان و حاکمان آغاز میگردد؛ زیرا کسی نمیتواند آنها را محاکمه کند و یا بر آنها ایرادی وارد سازد. انها دزدی میکنند و خودشان میدانند که دزدی میکنند. مردم هم میدانند اما اعتراضات همگانی علیه انها ترتیب داده نمیشود؛ برای اینکه اجازه اعتراضات را باید خود حاکمان دزد صادر کنند و البته، دزد های حاکم این کا را نمیکنند. یک قشر کوچک روشنفکر و روز نامه نگار احتمالا اعتراض کرده دست به افشاگری میزنند که به سرعت ، به عنوان دروغگو و مخل آسایش عمومی و بهم زننده ارکان مملکت و امنیت ملی دستگیر، شکنجه و بعضی نیز اعدام میگردند.

۴. وقتی یک نفر از قدرتمندان فساد کرد و مورد تعقیب قرار نگرفت، دیگر مقامات از او پیروی میکنند. آنها برای محکم کاری، سند و مدرک علیه او جمع میکنند تا بتوانند در روز مبادا خود را حفظ نمایند. خاطی اول که میداند دیگران از او سند و مدرک دارند، نمیتواند، علیه دیگران افشاگری و یا شکایت کند. دیگران هم که میدانند به مکافات نیمرسند، در سطح وسیع تری، دست به فساد میگشایند و هر گاه مردم اعتراض و شکایت کنند، توجیه کاری را آغاز مینمایند و از علم و تخصص خود استفاده نموده، سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه میدهند. بطور ماهرانه ای دروغ میگویند و از مردم انتظار پیدا میکنند که توجیهات و دروغ ها را قبول کنند. مردم که واقعیت را میدانند، بنا بر حفظ منافع، سکوت میکنند و لی به این فکر می افتند که با پیوستن به یک مقام فاسد، در فساد او شریک شوند. آنها برای خود دلیل میاورند که بجای مخالفت با رهبر فاسد و سرکوبگر، با او همراه شوند و به او یاری برسانند تا از یاری او برخوردار شوند.

رهبران فاسد برای حفظ خود، احتیاج به همکاری عده زیادی شریک جرم دارند. هر قدر شرکای جرم بیشتر باشد، پایگاه مقامات محکمتر و همگانی تر میگردد. همانقدر که تعداد شرکای جرم بالا میرود، میزان انحطاط در سطح وسیع تری گسترش می یابد؛ زیرا سطح حریصی و طمع کاری و طمع ورزی به رده های پایینی جامعه کشیده میگردد. در این مرحله، انحطاط شکل های جدیدی به خود میگیرد و فرهنگ جمعیت عظیمی از جامعه را تغییر میدهد.

۵. هر گاه که خط انحطاط که از بالاترین جایگاه شروع شده، به پایینترین طبقات برسد، ، بدترین نوع انحطاط شکل میگیرد. شرم به کلی از بین میرود. ارزش های اخلاقی، سیاسی، دینی و اجتماعی ریزش شدیدی را آغاز میکنند. انسانهای سالم و درست ظرفیت زندگی کردن را بطور شرافتمندانه از دست میدهند. انها یا دق مرگ میشوند، یا مجبور به انزوای کامل و یا مهاجرت میگردند.

۶. مردم دست به تظاهرات شدید و وسیع میزنند و لی شدیدا سرکوب میشوند. هر قدر تظاهرات و اعتراضات بیشتر بگردد، سر کوبها سریعتر و همراه با خونریزی بیشتر میشود.

۷. در چنین شرایطی، عوامل سرکوبگر اهمیت زیادی پیدا میکنند، زیرا بقای رژیم فاسد، بستگی کامل به وفاداری و فداکاری آنها پیدا میکند. آنها هم خود را بیهوده فدای دیکتاتور ها نمیکنند، بلکه شرایط و خواسته های خود را بر رژیم تحمیل مینمایند. از جمله این شرایط، مصون بودن پس از سرکوب و افزایش حقوق و امتیازات است.

۸. به همین دلیل است که عوامل سرکوبگر، بخاطر زدن و کشتن مردم در خیابان ها و یا در زندانها دستگیر و محاکمه نمیشوند و لاجرم، آنها از این مصونیت استفاده کرده، دست تطاول به جان و ناموس مردم دراز میکنند و خواستار امتیازات جدیدتر و بیشتر میگردند. زیاده خواهی ماموران موجب میشود که رژیم دست به افراط در زمینه های متفاوت بزند که باعث خشم و ا عتراض بیشتر میگردد.

۹. رژیم منحط و فاسد نمیتواند، بدون مشروعیت، بمدت نا معلومی به کشتار و فساد ادامه دهد و ناگزیر، ادعا میکند که از پشتیبانی مردم بر خوردار است. برای اثبات چنین ادعایی، هیچ راهی جز انتخابات باقی نمی ماند.

۱۰. انتخاباتی که در این شرایط انجام میگیرد، قطعا با تقلب بزرگ برگزار میشود؛ چرا که برگزارکنندگان آن از منحط ترین، ستمگر ترین و فاسد ترین افراد آن مملکت هستند. انها به هیچ قیمت نمیتوان‌ند قدرت را به کس دیگری وا گذار کنند که از خودشان نباشد. از خود بودن و خودی بودن مساله مرگ و زندگی میگردد. میدانند که اگر کس دیگر به قدرت برسد، پرونده های همه رو شده و منجر به افشای کشتارها و فسادهایشان میشود.

در جامعه ای که دچار انحطاط شده است، اعتماد عمومی به سطح بسیار پاینی نزول میکند. هیچ کس به کس دیگر ا عتماد پیدا نمیکند. دروغ و دزدی رایج میشود. انحراف های جنسی و تجاوز ها بیشمار میگردد......متاسفانه !

هیچ نظری موجود نیست: