۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

آیا می توان با دیکتاتور مذاکره کرد

در مواجهه با مشکلات بسياری که در رودررويی با ديکتاتوری وجود دارد عده ای از مردم ممکن است به وضعيت فرمانبرداری منفعلانه عقب نشينی نمايند. ديگران با نااميد شدن از دستيابی به دموکراسی، ممکن است تفوق پايدار ديکتاتوری را پذيرفته، اميدوار باشند تا از طريق مذاکره و مصاحله و توافق بتوانند به عناصری مثبت دست يافته، به وحشی گری ها خاتمه دهند. ظاهرا فقدان گزينه های واقع گرايانه، باعث اينچنين تفکراتی است.
گاهی استدلال مي شود كه حقيقت، در يک طرف نيست . شايد ديکتاتورهايی که در شرايط سخت، به خوبی عمل کرده اند از سوی دموکرا تها به خوبی درک نشده اند، يا حتی شايد عده ای تصور کنند که ديکتاتورها ممکن است از طريق تشويق و تذکر،رضايتمندانه خود را از شرايط سختی که بر جامعه حکم فرما شده است، حذف کنند. ممکن است استدلال شود که به ديکتاتورها مي توان راه حل "برد ‐ برد"ی پيشنهاد داد که در آن هر دو طرف سود ببرند . صبحت از اين می شود که در صورتی که نيروهای دموکرات، به صورت صلح آميز به منازعات خاتمه دهند ، احتياجی به تحمل خطرات و رنج های مبارزات آتی نخواهد بود.هنگامی که بحث بر سر موضوعات بنيادين مرتبط با اصول دينی، آزادی انسانی يا پيشرفت و توسعه آينده يک جامعه است، مذاکره ديگر راه حلی مناسب براي رسيدن به نتيجه ای رضايت بخش براي دو طرف نيست . بر سر بعضی موضوعات نمیتوان مصالحه نمود . تنها تغيير در روابط قدرت به نفع آزادی خواهان می تواند آ ن گونه که شايسته است ،از کيان موضوعات پايه اي حراست نمايد . اين تغيير نتيجه مبارزه است، نه مذاکره . البته اين به آن معنا نيست که هيچگاه نبايد از مذاکره استفاده کرد بلکه نکته اين است که بدون وجود يک نيروی قدرتمند دموکرات و مخالف ، مذاکره راهی واقع بينانه برای حذف ديکتاتوريهای نيرومند نيست.مطمئنا در بسياري مواقع مذاکره اصولا گزينه قابل انتخابي نيست . ديکتاتورهايي که کاملا در موقعيت خود احساس اطمينان مي کنند، احتمالا پيشنهاد مذاکره از سوي رقباي دموکرات را رد خو اهند کرد يا پس از شروع، مذاکره کنندگان دموکرات ممکن است ناپديد شوند و ديگر هرگز خبری از آ نها به گوش نرسد.
در مواقعی که ديکتاتورها قدرت کافی دارند ولی جنبشهای مقاومت خشمگين نيز موجود هستند، احتمالا ديکتاتورها علا قه مند خواهند بود تا از طريق مذاکره با مخالفين، در زير نقاب برقراری صلح، آنان را به تسليم دعوت کنند. دعوت به مذاکره شايد به نظر خوش آيند باشد اما در اتاق مذاکره ممکن است خطرات بسياری در کمين نيروهای دموکرات خواهد بود.از طرف ديگر در وضعيتی که نيروهای مبارز واقعا قدرتمند هستند و نيروهای ديکتاتوری حقيقتا تهديد ميشوند،ديکتاتورها احتمالا تلاش خواهند کرد تا با توسل به مذاکره تا حد امکان کنترل خود بر کشور و دارايی ها را حفظ کنند. مشخص است که در هيچ يک از اين حالتها دموکراتها نبايد با نشستن بر سر ميز مذاکره، به پيشبرد اهداف ديکتاتوری کمک نمايند.
بر خلاف باورهای رومانتیک مذاکره به معنای نشستن دو طرف يک مجادله بر سر ميز و صحبتی برابر بر سر امور مجادله آميز و حل مسائل مورد اختلافی که ايجاد کننده مجادله بوده اند، نيست . دو نکته بايد هميشه به خاطر سپرده شوند . اول اينکه در مذاكرات،عدالت نسبی، ديدگاه های مختلف(اصلاح طلبی،چپ یا راست بودن و..) و اهداف نيستند كه مشخص کننده مطلب مورد مذاکره اند . علاوه بر اين بايد توجه شود که محتوای توافق نامه حاصل از مذاکره تا حد بسيار زيادی بر پايه ظرفيت قدرت طرفين، مشخص ميشود.در عين حال بايد به اين موضوع توجه نمود که هر يک از طرفين برای رسيدن به اهداف خود حاضر به گذشتن از چه چيزهايی هستند . در مذاکرات موفق مصالحه صورت ميگيرد؛ و اين يعني تقسيم اختلافات. هر طرف به بخشی از چيزی که ميخواهد ميرسد و بخشی از اهداف خود را رها مي کند.اگر دموکرات ها به منظور به تعويق اندا ختن سرکوب ها، توقف مبارزات را بپذيرند، به احتمال زياد ناكام خواهند شد .توقف مبارزه تقريبا هيچگاه باعث تقليل سرکوب ها نشده است. همين که مهار نيروهای مخالفت داخلی و خارجی از برابر ديکتاتور برداشته شود، وی احتمالا وحشيانه تر از قبل به اعمال فشار و خشونت خو اهد پرداخت .مذاکراتی که حتی با نيت خوب شروع شده اند گاهی در اهداف آن و حتی در نفس روند مذاکره دچار سردرگمی مي شوند. علاوه بر اين مذاکره کنندگان طرفدار دموکراسی  و يا متخصصين مذاکره خارجی
که قبول کرده اند به روند مذاکره کمک کنند، ممکن است در قدم اول، مشروعيتی حتی در حد بين المللي به ديکتاتور
اعطا نمايند که پيش از اين به دلايل مختلف از جمله تصرف غيرقانونی دولت، نقض حقوق بشر، جنایتها و . . .
فاقد آن بوده است . بدون وجود اين مشروعيت، ديکتاتور نمي تواند به فرمانروايي بي حد و مرز خود ادامه دهد. نمايندگان صلح نبايد فراهم کننده مشروعيت برای ديکتاتورها باشند.نکته آخر اینکه ،باور عمومی سنتی که ابزارهاي خشونت آميز هميشه سريع عمل مي کنند و در مقابل ابزارهای غير خشونت آميز هميشه به زمان زيادی برای پيروزی نياز دارند به هيچ وجه صحيح نيست . درواقع  برای ايجاد تغيير در سطح زيرين جامعه معمولا به زمان زيادی احتياج است، اما در مبارزات غير خشونت آميز نبرد حقيقی عليه ديکتاتوری نسبتا سريع روی ميدهد.


هیچ نظری موجود نیست: