۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

مقدس یا غیرمقدس(بخش دوم)

کلینتون ریچارد داوکینز رفتارشناس، زیست‌شناس فرگشتی و نویسندهٔ کتاب‌های علمی برای عموم است. او سابقاً مدرس فهم عمومی علم در دانشگاه آکسفورد بود.از جمله افتخارات او، عضویت در انجمن سلطنتی علوم، و انجمن سلطنتی ادبیات است. وی در تفسیر و آموزش عمومی دانش نقش برجسته‌ای در انگلستان دارد. و کتاب‌های مشهوری در زمینهٔ فرگشت نوشته‌است.
فَرگَشت یک نظریهٔ علمی است که در زیست‌شناسی مطرح شده‌است. فرگشت توضیح می‌دهد که چگونه حیوانات و گیاهان طی زمانی طولانی تغییر یافتند و چگونه به صورتی که امروزه هستند، رسیدند.بر این اساس، فرگشت در پی تغییر بسامد یک عامل انتقال ارثی در یک حوض ژنتیکی پدید می‌آید. این‌گونه تغییرها در پی یک گزینش طبیعی و یا کشش ژنتیکی پدید می‌آیند. این دگرگونیها در بازه‌های دراز زمانی به تغییراتی در گونه یا ریخت (فنوتیپ) می‌انجامند. برای فرگشت روندهای دیگری مانند گونه زایی نیز بسیار مهم اند.از زمان داروین به بعد، شواهد مبنی بر صحت این نظریه به‌طور قابل ملاحظه‌ای محکم‌تر و فراگیرتر شده‌است و علوم زیست‌شناختی اخیر چون ژنتیک، بیوشیمی، فیزیولوژی، بوم شناسی، رفتارشناسی جانوری و به ویژه زیست‌شناسی مولکولی با فراهم آوردن شواهد محکم‌تر و جزئیات بیشتر بر نظریه تکامل صحه گذاشته‌اند.چنانکه امروزه، تکامل یا فرگشت همچون کروی بودن زمین، یک واقعیت صحیح علمی در نظر گرفته میشود.
ریچارد داوکینز در ۲۶ مارس ۱۹۴۱ در نایروبی کنیا زاده شد. پدرش یک سرباز بود که در جنگ جهانی دوم از کنیا به انگلیس بازگشت تا به نیروهای متفقین بپیوندد. آنها در سال ۱۹۴۹ زمانی که ریچارد هشت ساله بود به انگلستان بازگشتند. هر دو والدین او به علوم طبیعی علاقه‌مند بودند و پاسخ پرسش‌های داوکینز را به شکل علمی می‌داده‌اند.
داوکینز دوران کودکی خود را یک پرورش معمولی انگلیکان توصیف می‌کند. به گفتهٔ او وی در ۹ سالگی شروع به شک کردن در وجود خدا کرد. ولی برهان نظم او را قانع می‌کرد. البته دریافت این نکته که در جهان ادیان گوناگون وجود دارند و مسیحی بودن او کاملا شانسی بوده و اگر در جای دیگری به دنیا می‌آمد دین دیگری داشت رویش تأثیر گذاشت و فهمید که چون هزاران دین گوناگون وجود دارند همگی نمی‌توانند درست باشند. در ۱۶ سالگی با داروینیسم آشنا شد و دریافت که پیچیدگی‌های جانداران نیازی به خالق و طراح ندارد و ایمان دینیش را از دست داد. بعدها با تحصیل در رشته زیست‌شناسی و هر چه بهتر فهمیدن جوانب قضایا، کاملاً به توضیح مادی و طبیعی حیات و غیرضروری بودن خالق فراطبیعی اذعان نمود.
او به دنبال علاقه‌ای که از کودکی به دنبالش بود؛ یعنی زیست‌شناسی رفت و در رشتهٔ جانورشناسی دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت. در آنجا نیکو تینبرگن رفتارشناس جانوری برندهٔ جایزه نوبل استاد راهنما و تز دکترایش بود. او پس از دریافت دکترا یک سال دیگر در آکسفورد ماند و زیر نظر تینبرگن به پژوهش‌های رفتارشناسی جانوران پرداخت.
او در اواخر دههٔ شصت به عنوان استادیار در دانشگاه برکلی کالیفرنیا کار می‌کرد. این دوران مصادف بود با بحبوحهٔ جنگ ویتنام که داوکینز همچون بسیاری از استادان و دانشجویان دانشگاه مخالف آن بودند و او به شدت درگیر فعالیت‌های ضد جنگ شد.سپس او در ۱۹۷۰ به عنوان استاد در دانشگاه آکسفورد مشغول به کار گردید. در دههٔ هفتاد او به توضیح دانش برای عموم علاقه‌مندان روی آورد. نخستین کتابش را به نام "ژن خودخواه" در سال ۱۹۷۶ نوشت؛ که کتابی مشهور و تاثیرگذار گردید و موجی نو در زیست‌شناسی فرگشتی ایجاد کرد.
بر این اساس، انتظار می‌رود که یک جاندار تا آنجا تکامل یابد که شایستگی کلی‌اش (شمار پخش رونوشت‌های ژن‌هایش) بیشترین حالت ممکن شود. (نه یک جاندار خاص). در نتیجه، به سوی یک استراتژی پایدار تکاملی می‌رود. در این کتاب برای نخستین بار واژهٔ میم به کار رفته‌است. میم واحدهای فرهنگی تکاملی است که شبیه ژن‌ها در محیط زیستی عمل می‌کند. پیشنهاد شده که رونوشت‌برداری خودخواهانه علاوه بر ژن‌ها در فرهنگ‌های انسانی هم برابرهایی دارد. ارتباط واژه در اینجاست که ژن‌هایی که منتقل می‌شوند، آنهایی هستند که پیامدشان به طور ضمنی باعث بقایشان هم می‌شود؛ البته نه برای خود جاندار، بلکه در پایین‌ترین سطح ممکن - یعنی در سطح ژن.
میم یک واحد بنیادی از نظرات، نمادها و یا کنش‌های فرهنگی است که از طریق بیان، رفتار، رسوم و سایر پدیده‌های قابل تقلید توان انتقال از یک ذهن به اذهان دیگران را داراست. این کلمه ریشه در لغت یونانی μιμητισμός به معنای "چیزی که تقلید شده" دارد. پیروان این اندیشه میم را ازآنرو که توان همانندسازی و پاسخ به فشارهای انتخابی را داراست، به عنوان معادل ژن در فرهنگ می‌شناسند. در سال ۱۹۷۶دانشمند بریتانیایی ریچارد داوکینز درکتاب ژن خودخواه کلمهٔ میم را به عنوان پایه‌ای برای توضیح گسترش افکار و عقاید و پدیده‌های فرهنگی بر پایهٔ اصول تکاملی بکار برد. برخی ازنمونه‌هایی که وی در کتاب خویش بکار برده‌است شامل نغمه‌ها، باورها(بویژه باورهای مذهبی)ومد لباس می‌باشند.ادیان متعدد دنیا، نمونه‌ای خوب از میم پر قدرت می‌باشند. مذاهب پیوسته از نسلی به نسل بعدی دچار تغییرات اندکی می‌شوند.
 داوکینز یکی از منتقدان شاخص آفرینش‌گرایی ( اعتقاد دینی مبنی بر اینکه انسانها، موجودات زنده وتمامی جهان بوسیله خدا آفریده شده و تکامل یا فرگشت دربوجود آمدن آنها نقشی نداشته‌است) محسوب می‌شود. او اعتقاد به آفرینش‌گرایی اخیر دنیا ( نوعی از آفرینش‌گرایی که بر پایه تعالیم کتب مقدس، سن زمین و جهان را تنها چند هزار سال می‌داند) را اشتباهی ابلهانه و مخالف عقل سالم می‌داند. داوکینز در سال ۱۹۸۶ در کتاب خود بنام "ساعت ساز نابینا" بحث مربوط به طراحی را که یکی از مهمترین مباحثی است که آفرینش‌گرایان به آن تکیه می‌کنند، به باد انتقاد گرفت. او در این کتاب با مثال مشهور ویلیام پیلی الهیدان قرن هجدهم به مخالفت پرداخته‌است . پی لی در کتاب خود " خداشناسی طبیعی" ذکر می‌کند "همانگونه که یک ساعت بواسطه این که بسیار پیچیده و کارآمد است نمی‌تواند خود بخود و تنها از روی تصادف بوجود آمده باشد، تمامی موجودات زنده که به مراتب پیچیده ترند باید هدفمندانه طراحی شده باشند." داوکینز معتقد است که انتخاب طبیعی برای توضیح کارآمدی آشکار و پیچیدگی غیر تصادفی دنیای بیولوژیک و موجودات زنده کافی است. او می‌گوید که انتخاب طبیعی گر چه فرایندی خودبخود، فاقد شعور و کور است، ولی در طبیعت همان نقش ساعت سازرا بازی می‌کند.تنها اثر داوکینز که در ایران اجازه چاپ یافته، همین کتاب است. محمود بهزاد و شهلا باقری مترجمان این اثر به فارسی هستند و انتشارات مازیار آن را چاپ نموده است.
 داوکینز در کتاب توهم خدا عنوان می‌کند که خالق فراطبیعی به احتمال قریب به یقین وجود ندارد و باور به خدا باور کاذبی است که در برابر تمام شواهد موجود سخت‌جانی می‌کند. او با این نظر رابرت پیرسیگ همنوا می‌شود که: "هنگامی که یک نفر دچار توهم می‌شود، دیوانه‌اش می‌گویند. هنگامی که افراد بسیاری دچار یک توهم می‌شوند، مومن‌شان می‌خوانند."
 کتاب توهم خدا توسط فردی که خود را ا. فرزام می‌نامد به عنوان "پندار خداً به فارسی ترجمه شده‌است.
 کتاب تشکیل‌یافته از ده بخش است. چند بخش نخست به این می‌پردازند که چرا احتمالا خدایی نیست. و بخش‌های بعدی موضوعات مربوط به دین و اخلاقیات را بررسی می‌کنند. کتاب به یادمان دوست قدیمی داوکینز، داگلاس آدامز تقدیم شده؛ و با گفتاوردی از وی همراه شده‌است که: "آیا برای اینکه ببینیم باغ زیباست باید باور کنیم که پریانی هم در ته باغ هستند؟"
 داوکینز تأکید می‌کند که نقد او به خداباوری، متوجه باور به "خالقی فراطبیعی است که شایستهٔ پرستش باشد." البته او نگرش اینشتینی را محترم می‌شمارد، اما هیچ حرمتی برای ادیان سنتی قائل نیست. به نظر داوکینز، ادیان در برابر انتقاد مصونیتی یافته‌اند که شایستگی‌اش را ندارند.نگرش انیشتنی نگرشی است که می‌توان آن را "دین اینشتینی" خواند، چون اینشتین واژهٔ "خدا" را به عنوان استعاره‌ای برای طبیعت و سرشت رازآمیز کیهان به کار می‌برد.داوکینز در ادامه چندین مثال دیگر مطرح می‌کند، که در آنها به دین موقعیتی استثنایی اعطا شده‌است، مواردی مانند قبول عذر کسانی که به خاطر «عذر شرعی» از خدمت سربازی خودداری می‌کنند، استفاده از تعبیرهای «خوشایندگو» در مورد مجادلات مذهبی، معافیت‌های گوناگون مالیاتی برای فعالیت‌های مذهبی، و بلوای کاریکاتورهای محمد.
در بخشهای دیگر کتاب وی به نقد و سپس رد تمامی فرضیه های وجود خدا چون "برهان نظم"،"برهان هستی شناسیک"،"برهان علیت"،برهان دانشمند دیندار"،"معجزه"و "قمار باز پاسکال" و همین طور "بایسی" با دلایل منطقی می پردازد.در فصل چهارم کتاب داوکینز منظور خود را با این تمثیل بیان می‌کند که هر نظریه‌ای در مورد وجود کیهان باید همچون «جرثقیل انتخاب طبیعی» باشد و نه «قلاب فضایی» خلقت که فقط مسئله را معلق می‌سازد. او برهان نامحتملی وجود خدا را به کار می‌گیرد، و با طرح اصطلاح "گشایش بوئینگ ۷۴۷ غائی" استدلال می‌کند که "خدا به احتمال قریب به یقین وجود ندارد" زیرا "هر قدر ایجاد [چنین] موجودی از نظر احتمالات بعید باشد، وجود سازندهٔ این موجود نیز دست کم همان قدر بعید است. خدا سارندهٔ بوئینگ ۷۴۷ غائی است."در فصل پنجم در فصل پنجم داوکینز به بحث ریشه‌های دین و به این پرسش می‌پردازد که چرا ادیان در همهٔ فرهنگ‌های بشری وجود دارند. او حامی این نظریه‌است که دین یک محصول جانبی تصادفی - یک کجروی در چیزی سودمند بوده‌اس.در فصل ششم داوکینز توجه خود را معطوف اخلاقیات می‌کند، و استدلال می‌کند که ما برای خوب بودن نیازی به دین نداریم. در عوض، به باور او اخلاق ما منشاء داروینی دارد، ژن‌های دگرخواه در خلال فرآیند فرگشت انتخاب شده‌اند، و ما به طور طبیعی واجد نوع‌دوستی هستیم.سپس، در فصل هشتم، داوکینز به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا چنین احساسات خصمانه‌ای نسبت به دین دارد. او با ذکر مثال‌هایی استدلال می‌کند که دین بر سر راه علم مانع‌تراشی می‌کند، تعصب را تقویت می‌کند، تنگ‌نظری نسبت به همجنس‌گرایان را تشویق می‌کند، و اثرات منفی دیگری نیز بر جامعه دارد(کشتن کافران،کنیز داری و برده داری و...).فصل نهم کتاب به این بحث اختصاص یافته که یک زیان دیگر دین، تلقین ایدئولوژی و تعصب به کودکان است. به اعتقاد داوکینز تعلیم آموزه‌های دینی در مدارس مذهبی به کودکان، به مثابه سوءاستفادهٔ ذهنی والدین از کودکان است. او از مردم می‌خواهد که هرگاه کسی از بچه مسلمان یا بچه کاتولیک صحبت کرد، رو در هم کشند، و از خود بپرسند چطور یک کودک را می‌توان چنان رشد یافته تلقی کرد که بتواند دیدگاه‌های مستقلی در مورد کیهان و جایگاه انسان در آن داشته باشد.
 کتاب توهم خدا با نام «پندار خدا» توسط «ا. فرزام» تا نوامبر ۲۰۰۷ به طور کامل به فارسی ترجمه شد. ولی به علت عدم امکان انتشار در جمهوری اسلامی ، تنها در نگارش الکترونیک، به شکل پی‌دی‌اف تکثیر شده‌است.

پس از واقعه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، هنگامی که نظر او را در مورد تغییراتی که جهان از این پس به خود خواهد دید جویا شدند، داوکینز پاسخ داد: "بسیاری از ما دین و مذهب را تنها به شکل چرندیاتی بی ضرر نگاه می‌کردیم. ما فکر می‌کردیم که گرچه ایمان ممکن است هیچ شاهدی برای اثبات خود نداشته باشد، ولی می‌تواند همانند چوب زیر بغل، تکیه گاه و تسلی خاطری برای افراد باشد و از این رو آن را بی ضرر می‌دانستیم. ۱۱ سپتامبر همه این دیدگاه‌ها را زیر و رو کرد. این واقعه به ما نشان داد که مذهب چرندیاتی بی ضرر نیست بلکه می‌تواند به چرندیاتی بسیار خطرناک و مرگبار تبدیل شود. مذهب خطرناک است زیرا به افراد اطمینان کامل و غیر قابل تغییری نسبت به بر حق بودنشان می‌دهد. مذهب خطرناک است زیرا به افراد شجاعت کاذبی برای کشتن خود می‌دهد. چنین شجاعتی به نوبه خود تمامی مرزهایی که جلوی کشتن دیگران را می‌گیرد از میان برمی دارد. مذهب خطرناک است زیرا دشمنی و کینه را نسبت به دیگران، تنها به دلیل این که رسوم به ارث رسیده متفاوتی دارند، بر می‌انگیزد. مذهب خطرناک است زیرا ما جملگی پذیرای احترام غریبی نسبت به آن هستیم که موجب شده‌است تا مذهب از هر گونه نقد و انتقادی مصون باشد. بیایید تا همگی چنین احترام احمقانه‌ای را کنار بگذاریم."
داوکینز بین اسلام و ادیان دیگر تفاوتهایی قایل است و برخی را خطرناکتر از برخی دیگر می‌داند. او در این میان اسلام را بزرگترین خطر جهان می‌داند و معتقد است اسلام یکی از بزرگترین نیروهای اهریمنی جهان است.
 داوکینز در سال ۱۹۹۵ به دریافت صندلی فهم عمومی چالرز سیمونی آکسفورد نائل شد؛ که در سپتامبر ۲۰۰۸ به خاطر رسیدن به سن بازنشستگی اجباری دانشگاه  از آن بازنشست شد.

هیچ نظری موجود نیست: