۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

کارکرد مبارزات سیاسی

مبارزات سیاسی تنها نوعی از مبارزه علیه رژیم دیکتاتور است که بدون خشونت بوده و برخلاف شرکت در انتخابات یا حتی مذاکره با دیکتاتورها دارای مزایای بیشتری برای گروههای آزادیخواه و دموکرات می باشد.
مبارزه سیاسی انتخاب راههای مبارزه را از جلوی دیکتاتور برداشته و نزد دموکراتها قرار میدهد.مبارزه ای است بر ضد رژیم دیکتاتور،مبارزه ای است که نقاط ضعف دیکتاتور را نشانه رفته و آنها را بدتر کرده و منابع قدرت را از وی دریغ میکند.مبارزه سیاسی حتی در حالت پراکنده هم میتواند روی یک موضوع خاص تمرکز داشته باشد.مبارزه سیاسی سبب بروز اشتباهات پی در پی در دیکتاتور میشود.مبارزه سیاسی قادر است با پیوند گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی به یکدیگر به عنوان کلی که هدفشان سرنگونی دیکتاتور است،ایفای نقش کرده و باعث توزیع متناسب قدرت در جهت پایداری جامعه شود.
باید دانست که مبارزات سیاسی پیچیده تر از راههای مبتنی بر خشونت است و طیف وسیعی از فعالیتها را شامل میشود.جنگ افزارهای این مبارزه جریانهای جنگ روانی،اهرمهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است.اعتراضات،اعتصابات،عدم همکاری،تحریمها و نیروهای مردمی انواعی از این نوع مبارزه هستند.
اما خطای معمول در مبارزه طلبی هاي سياسی پيشين، که اکثرا بدون برنامه ريزی قبلی شکل گرفته بودند، اين بود که تصور میشد ميتوان با اتکا بر يک يا دو روش، مثل اعتصابات و تظاهرات عمومی، به نتيجه رسيد . در حقيقت روشهای بسياری وجود دارند که به استراتژيستهای مقاومت اجازه ميدهند در مواقع لزوم مقاومت را متمرکز کرده يا پراکنده سازند.
جالب است که بدانید که در حدود دویست نوع اقدام شناخته شده غیر خشونت آمیز وجود دارد که در سه دسته کلی طبقه بندی میشوند:
یک-اعتراض و ترغیب:غالبا تظاهرات نمادین،اعتراضات خیابانی و شب زنده داری(پنجاه و چهار روش)
دو-عدم همکاری:از انواع تحریمهای اجتماعی،اقتصادی (اعتصاب)و سیاسی(مجموعا صد و چهار روش)
سه-تهاجم:راه کارهای روانی،و فیزیکی چون دولت موازی،آلترناتیو در خارج(چهل و یک روش)
تعداد قابل توجهی از اين روش ها که با دقت انتخاب شده و به صورتی پايدار توسط مردم غير نظامی در متن يک استراتژی هوشمندانه حاوی تاکتيکهای مناسب بکاربرده شوند هر حکومت نامشروعی را با مشکلات جدی مواجه خواهند کرد.
این مبارزات می تواند مانند عدم شرکت در انتخابات و سلب مشروعیت رژیم دیکتاتور باشد.عدم همکاری در مورد سیاستهای مورد نظر دولت باشد.در زمان بحران اقتصادی،اعتصابات،کندکاری،کناره گیری و غیره را میتوان به کار بست.و گاهی هم باید از حوزه زندگی روزمره فراتر رفت.مانند پخش جزوات و گرداندن نشریات زیرزمینی تا اعتصاب غذا و غیره.اما از همه چیز مهمتر در این زمینه،داشتن انضباط است حتی با وجود تحریکات و وحشی گریهای عمال رژیم دیکتاتور که آنهم نیازمند آن است که بتوان در میان توده های مردم ترس را به کنترل در آورد(رهایی از ترس)که خود عاملی است کلیدی در تضعیف قدرت دیکتاتور.
پنهان کاری،حیله گری و دسیسه های زیرزمینی در مبارزات آزادیخواهانه جایی ندارد و از آنجا که جلوگیری از حصول اطلاعات مربوط به جنبشها توسط نیروهای اطلاعاتی رژیم دیکتاتور غیر ممکن است،بنابراین پنهان کاری و تصمیم گیری پشت درهای بسته که خود نشان از ترس دارد جایی ندارد.این امر علاوه بر پایین آوردن روحیه نیروهای مقاومت،حس بدبینی ایجاد کرده و دائما نیروهای در پی جاسوس خودی برمی آیند،که این حتی ممکن است در روحیه غیر خشن مقاومت تاثیر بگذارد.بنابراین هر چه میزان شفافیت بالا باشد،نشان از اقتدار جنبش دارد.منتها در اموری مثل ويراستاری، چاپ و پخش نشريات زيرزمينی، استفاده از ايستگاه های راديويی غير قانونی داخلی و کسب آگاهی درباره فعاليتهای ديکتاتور از موارد محدودی هستند که در آ نها به سطح بالايی از پنهان کاری احتياج است.ولی به طور کلی مراد این است که تمامی سلسله مراتب یک جنبش باید سطح بالایی از استانداردهای اخلاقی را رعایت کنند.
یادمان باشد که مبارزات سیاسی یک مبارزه پیچیده و غیر ساکن است،بدین معنی که صاحب قدرت دیکتاتور دائما دست به بازیهای جدید می زند.بنابراین استراتژیهای مقاومت باید تمرکز در زمان و مکان خاص نباشد و طیف گسترده ای را دربربگیرد.تا بر اثر استمرار در این مبارزات،دیکتاتور مرتکب اشتباه شده،ریزش نیرو پیدا کند،جنبش در توده مردم فراگیر بشود،محکومیتهای بین المللی رژیم بیشتر شود.هر چه مشارکت مردم بیشتر شود علاوه بر ایجاد ترس در دیکتاتور،بازپس گیری نیروهای مردمی است که زمانی تضمینی برای دیکتاتور بودند یا در بهترین حالت بیطرف بودند.
گاهی هم این مبارزات سبب تغییر در شخص دیکتاتور شده و البته با احتمال بسیار پایین با دیدن روش مبارزان تغییر کیش میدهد.اما در حالتهای دیگر باز هم در با درصد بسیار پایین تغییرات در ساختار قدرت بدون خشونت اتفاق می افتد(سازش)
که معمولا چهره خوبی از دیکتاتور میدهد و امتیازاتی را برای او خواهد داشت.در دو حالت دیگر کم کم قدرت نظامی دیکتاتور از بین رفته و او مجبور است که به هر خواستی تن دهد که به آن اجبار خشونت آمیز گویند و یا اینکه مبارزه آنقدر ادامه می یابد که اصولا ساختار قدرت فرو میریزد.خودگردانی مقاومت کنندگان، عدم همکاری آنها و مبارزه طلبيها تا حدی گسترش می يابند که رقيب حتی کنترل ظاهری بر آنها را هم از دست مي دهد . درنهايت ديوان سالاری خود رقيب هم رهبری وی را نمیپذيرد. نيروهاي مسلح و پليس شورش مي کنند. حتي حمايتگران هميشگی هم ديگر رهبری پيشين خود را انکار می کنند.
و در حادترین حالت رژیم تجزیه شده و حتی قدرت تسلیم شدن از دیکتاتور سلب میشود.اینکه کدامیک  از این مکانیسم ها بسته به استراتژیهای مقاومت و نوع رفتار دیکتاتور دارد.
در نهایت و پس از پیروزی مقاومت، پیروان آنها اولا در پی اعدام رهبران پیشین بر نیامده و با شاخصه های عدالت و قوانین حقوق بشر و دموکراتیک با آنها برخورد می کنند و ثانیا از تمام افراد آزاداندیش در حکومت جدید محافظت میکنند.
در مجموع در طول این مبارزات مردم اعتماد به نفس پیدا میکنند،راه و روش دموکراسی را فرا میگیرند،و در نهایت با روشهای دموکراتیک دسترسی دیکتاتور به منابع قدرت را قطع و توان او برای سلطه را ازبین میبرند.



هیچ نظری موجود نیست: