۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

استراتژی بزرگ

مجموعه مبارزاتی که ضد دیکتاتورها شکل گرفته اند،به شکلهای متفاوتی شروع شده اند.تغییرات شدید اقتصادی،وحشیگریهای نظام دیکتاتور،دستگیری اشخاص،مراسمات دینی،یا سالگرد حوادث مهم نمونه هایی از این دست هستند.معمولا در اینگونه اتفاقات مردم هیچ نظری در مورد پایان کار ندارند و گاهی هم اتفاق می افتد که دعوت کنندگان به تظاهرات هم انتظار یک پاسخ گسترده را نداشته و قادر به کنترلش نیستند.(مشابه حوادث سال هشتاد وهشت)
هر چند که خودجوشی بسیار قابل تقدیر است اما چون این جنبشها توقع خشونت دیکتاتور را ندارند،پس از تحمل رنجهای مبارزاتی دیر یا زود این جنبشها کارآیی خود را از دست میدهند.و در واقع حساب باز کردن روی عنصر شانس فقط نتایج فاجعه بار دارد.در واقع عناصر دموکرات وظیفه دارند که شرایط را در نظر گرفته و با توجه به شناختی که از جامعه روز دارند و نه ایدئولوژیهایشان بنا به اتخاذ یک استراتژی مبارزاتی و با راههای معین و هدف معین داشته باشند.یعنی اینکه بتوان حداکثر نیروها را با حداکثر توان و موثرترین راه برای استفاده از این پتانسیل ،جهت دستیابی به هدف دارا بود.نکته مهم آنکه باید همواره به خاطر داشت که مبارزه و به زیر کشیدن دیکتاتور یک سوی قضیه است و از طرف دیگر هدف استقرار یک نظام دموکراتیک میباشد.نکته دیگر آنکه بعضی از جنبشها خود از اینکه به آزادی برسند هراس دارند و در نتیجه تمام تلاش خود را برای رسیدن به آزادی هم به کار نمیگیرند و نتیجه امر هم یک شکست حتمی است.متاسفانه، تقريبا اکثر افراد حاضر در گروههای دموکراتيک، به لزوم برنامه ريزی استراتژيک واقف نيستند يا به آن عادت ندارند يا برای تفکر استراتژيک تربيت نشده اند.
در واقع مبارزات دموکراتها بعد از کنش دیکتاتور شروع میشود.یعنی نیروهای مخالف در وضعیت تدافعی هستند وهمواره در حفظ آزادیهای محدود و وضعیت موجود میکوشند.و در بهترین حالت گسترش کنترل دیکتاتور را کند کرده یا آنکه مشکلاتی را قرار میدهند که تنها زمان را کمی به نفع جریانات مبارزاتی کند.
حال هر چقدر هم که این مبارزان به منش خود اطمینان داشته باشند و در مسیر مبارزه خود محکم و استوار باشند و در برابر ناملایمات قد خم نکنند،هر چند قابل تحسین است اما تغییری در وضعیت دیکتاتور نمیدهد.
تلاش هایی هم که یک گروه خاص(مثل اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی)می کنند و به نظرشان می آید که باید چنین عمل شود و خودمحور و خودپسندانه حرکت میکنند هم دیر یا زود از حرکت باز می ایستد.چرا که تمام طیف ها را با خود ندارد.
حتی وجود حرکتهای ابتکاری هم راهگشا نخواهد بود زیرا در حرکت بعدی هیچ برنامه ای وجود ندارد.حتی به کار بردن چندین نوع برنامه مبارزاتی همزمان باهم نیز بدون برنامه فقط سرگشتگی را پدید می آورد.شاید این نتیجه گیری چندان دور از ذهن نباشد که بسیاری از این گروهها و افراد فقط قصد مطرح شدن دارند و جدای از واکنشهای کوتاه مدت،اصولا از مبارزه طولانی مدت و هدفدار با دیکتاتور هراس دارند و این مبارزات بیشتر جنبه رومانتیک دارد که مردم هزینه آن را خواهند پرداخت بدون اینکه درک کنند که اقداماتشان ناامیدانه و بی ثمر است.
اگر دموکرات ها برنامه ريزی استراتژيک نداشته باشند در رسيدن به اهدافشان ناكام خواهند ماند. برنامه ريزی ضعيف وآميختن تصادفی اقدامات مختلف ،جنبش مقاومت را به جلو نمی برد و حتی بيشتر باعث افزايش کنترل و قدرت ديکتاتوری ميگردد.
اما استراتژی چیست ؟ استراتژی یعنی یافتن بهترین روش برای رسیدن به هدف مشخص ...در مورد سرنگونی یک دیکتاتور و ایجاد یک سیستم دموکراتیک زیر مجموعه ای از استراتژی بزرگ تعریف میشود. در برنامه ريزی استراتژی بزرگ رهبران مقاومت بايد فشارها و تاثيراتی که موجب شکست دشمن ميشود را ارزيابي کرده و براي آن ها برنامه ريزی نمايند. علاوه بر اين ، استراتژی بزرگ شامل تصميماتي درباره شرايط مناسب و زمانبندی خواهد بود که در آن ها مقاومتهای ابتدايی شروع شده و ادامه خواهند يافت.برای طراحی استراتژيها، دموکرات ها بايد اهداف خود را به صورت واضح تعريف کرده و درباره چگونگی اندازه گيری ميزان بهره وری تلاش ها برای رسيدن به هدف تصميم بگيرند.در این زمان تاکتیک مطرح میشود.
تاکتيکها و روشهای کنش، براي اجرايی کردن استراتژيها به کاربرده ميشوند.تاکتيک اقدامي محدود است که برای رسيدن به هدفی منحصر به فرد به کار گرفته ميشود. انتخاب تاکتيک به ادراک اينکه چگونه در مرحله ای خاص از کشمکش ميتوان وسايل موجود را به منظور ايفای استراتژی به کار گرفت، بستگی دارد.
در واقع تاکتیکها در موقعیتهای محدود با نفرات کمتر و البته آموزش دیده تر انجام میشوند تا از مجموع آنها هدف یک استراتژی برآورده شود و از انطباق چند استراتژی در نهایت هدف استراتژی بزرگ که سرنگونی دیکتاتور است، حاصل خواهد شد.



هیچ نظری موجود نیست: