۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

تضعیف دیکتاتوری

به طور قطع دستيابی به آزادی کار ساده ای نيست و رسيدن به اين هدف نياز به مهارت بالای استراتژيک، تشکيلات و برنامه ريزي دارد. علاوه بر همه اينها رسيدن به آزادی نيازمند قدرت هم هست. دموکرات ها بدون به کارگيری موثر قدرت خود، نميتوانند به پايين کشيدن ديکتاتوری و تاسيس آزادی سياسی اميدوار باشند.اصل موضوع ساده است . ديکتاتورها به همکاری مردمی که بر آ نها حکمرانی ميکنند، محتاج هستند . همکاری که بدون آن نخواهند توانست منابع قدرت سياسی خود را تامين کرده و آن را ابقاء نمايند . اين منابع قدرت سياسی شامل موارد زير ميشوند :
یک-مشروعیت:باوری  در ميان مردم نسبت به اينکه حکومت قانونی است و آنها نسبت به فرمانبرداری از آن، تعهد اخلاقی دارند.
دو-منابع انسانی: تعداد و اهميت افراد و گروه هايی که از حکام اطاعت کرده، با آنها همياری مي کنند و يا به حکام کمک مينمايند.
سه-دانش:برای حکومت به منظور انجام اعمال بخصوص مورد نياز است و توسط افراد و يا گروههای ياری دهنده تامين ميشود.
چهار-فاکتورهای غیر دینی:شامل فاکتورهای روانی،ایدئولوژیکی و مذهبی که مردم را وادار به فرمانبرداری می کند.
پنج-منابع ثروت:ميزانی از دسترسی و اعمال نظر که حکام بر روی داراييها، منابع طبيعی، منابع مالی، سيستم اقتصادی و وسايل ارتباطی و حمل و نقل دارد.
شش-مجازات:بکارگيری و يا تهديد به بکارگيری مجازات ها بر ضد متمردين يا کسانی که از همکاری دريغ ميکنند به منظور کسب اطمينان از اطاعت و همياری آنان.این عنصر بسیار برای بقای رژیم بسیار ضروری است.
بازپس گيری همياری نيروهای مردمی و نهادها از ديکتاتورها دسترسی آنان به قدرت سياسی که برای موجوديت خود بدان وابسته هستند را کمرنگ کرده يا بکلی از ميان می برد. بدون دسترسی به اين منابع، قدرت ديکتاتور کم شده در نهايت از ميان ميرود.طبيعتا ديکتاتورها نسبت به اعمال و عقايدی که توانايی آنان برای همیشگی  بودن را تهديد ميکند حساس هستند. به همين دليل ديکتاتورها آنهايی که نافرمانی کرده، اعتصاب مي کنند را مجازات مي نمايند. اما اين پايان داستان نيست . سرکوبی ‐ و حتی وحشيگری ‐ هم هميشه باعث از سرگيری حدی از اطاعت و همياری که برای بقای رژيم ضروری است، نميشود.
اگر بتوان براي مدت زمان کافی منابع قدرت را محدود کرد و يا حتی قطع نمود، اولين نتيجه به وجود آمدن ترديد و دستپاچگی در داخل رژيم ديکتاتوری است . اين قضيه با ضعيف شدن آشکار قدرت ديکتاتوری ادامه پيدا خواهد کرد . در طول زمان، دريغ کردن منابع قدرت از ديکتاتور باعث ايجاد فلج و ناتوانی رژيم گشته و در موارد حادتر، موجب فروپاشی رژيم خواهد شد . قدرت ديکتاتور دير يا زود از قحطی سياسی خواهد مرد.در واقع چنانچه اکثريت مردمی تصميم به سرنگون کردن حکومت بگيرند و در اين راه حتی حاضر به تحمل سرکوب ها هم باشند، تلاش حکومت و افرادی که از آن دفاع می کنند، حتي در صورت دريافت کمک هاي خارجی نيزحاصلی نخواهد داشت.
يکي از مشخصه های جوامع دموکراتيک وجود گروه ها و موسسات متعدد غيردولتی و مستقل از حکومت است . اين
گروه ها و موسسات شامل خانواده ها، سازمان هاي مذهبی، انجمن های فرهنگی، انجمن های دانش آموزی و دانشجويی، احزاب سياسي، سازمان هاي حقوق بشر، گروه های موسيقی، انجمن های ادبی وغيره مي شوند. اين تشکيلات همانگونه که برای رسيدن به اهداف خود تلاش ميکنند، نقش مهمی در پاسخگويی به نيازهای اجتماعی نيز برعهده دارند.زمينه هايی را ايجاد مي کنند که از طريق آن مردم بتوانند در جهت دهی اجتماع خود تاثير داشته باشند و در برابر ديگر گروه ها و دولت و حکومت خودرای مقاومت نمايند.اگر بتوان آزادی و استقلال اين موسسات مستقل مدنی( خارج از حيطه کنترل حکومت) را به دست آ ورد،وجود اين موسسات برای مبارزه طلبی سياسی عنصر بسيار مهمی خواهد بود.در آينده نيز اين تشکيلات بخشی از نظام يک جامعه آزادخواهند بود. به همين دليل استقلال و رشد مستمر آ نها پيشنياز موفقيت مبارزات آزادی خواهانه است.

ديکتاتوريها معمولا شکست ناپذير به نظر ميرسند. در اين حکومت ها سازمان های جاسوسی، پليس، نيروهای نظامی، زندان ها، بازداشتگاهها و جوخه های اعدام همه و همه توسط عده معدودی از قدرتمندان اداره ميشوند .سرمايه های ملی، منابع طبيعی و توان توليد کشور نيز به روشی مستبدانه توسط ديکتاتورها غارت شده و برای حمايت از اهداف آنان مصرف ميشود.
اما این همه داستان نیست،دیکتاتورها نقاط ضعف فراوانی دارند،با شناخت این ضعفها و تاکید بر آنها در مبارزات می توان بر ضعف تدریجی و اضمحلال آن در طول زمان افزود.
نمونه ای از نقاط ضعفهای رژیمهای دیکتاتور شامل :عدم حمایت مردمی،روزمرگی کردن،قوانینی که دست و پای خود رژیم را می بندد،از کارافتادن نیروهای رژیم،رساندن اطلاعات غلط به دیکتاتور توسط زیردستان،کهنه شدن ایدئولوژی و خرافات مذهبی،موسسات موازی،خصومتهای شخصی،فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری گسترده،آگاهی مردم و رویگردانی از حکومت،اوج گرفتن اختلاف طبقاتی،کودتا،اشتباهات دیکتاتور که کم هم نیستند.اين ضعف ها در طول زمان گرايش به پايين آوردن بازدهی رژيم داشته و آن را در برابر تغيير در وضعيت ها و مقاومتهای عمدی ضربه پذير ميسازد. هر چيزی که رژيم تصميم به اجرای آن ميگيرد، الزاما کامل نميشود و حتی گاها یک رژیم خود از درون فرومیپاشد.
این به معنای آسانی کار نیست بلکه به معنای آن است که مبارزات مدنی طولانی مدت اینگونه نتایجی میتواند داشته باشد.




هیچ نظری موجود نیست: