هاشمی رفسنجانی:"اگر آن کار را نمیکردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای
این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم، البته به نفع
شوروی فعالیتهایی داشتند."
میر حسین موسوی:"در جریان حزب توده، به ما تلفن زده شد که حزب توده توطئه وسیعی را پی ریخته و مسئله چنین مطرح بود که ظرف ۴۸ ساعت یا ۲۴ ساعت ممکن است اتفاقاتی بیفتد. تلفن کردیم به برادرمان جناب هاشمی رفسنجانی و مسئله با بقیه مسئولین بالای مملکتی مطرح شد. گویا حضرت آیتالله خامنهای با آیتالله موسوی اردبیلی آنوقت تشریف نداشتند. بالاخره فورا خدمت امام رفتیم. برادران اطلاعاتی مسئله را گزارش دادند."
حزب توده ایران سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران است. این حزب به عنوان وارث سوسیالدموکراسی عهد مشروطه و حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) در مهرماه سال ۱۳۲۰ در تهران تأسیس شد. بنیانگذاران آن ۵۳ نفر از فعالان چپگرا نظیر سلیمانمیرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش،سید جعفر پیشه وری،جهان شاهلو و ... بودند.
بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نمایندهٔ نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوهٔ آیتالله طباطبایی بود!!به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۰-۱۲۸۹ شمسی) جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند.
ارانی متولد تبریز در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود تحت عنوان«خواص احیاکننده اسید هیپوفسفری» دفاع کرد و از دانشگاه برلین پایاننامه تحصیلی خود را کسب کرد. ارانی پس از گذراندن یک دوره چندماهه در رشته شیمی تسلیحاتی، در نیمه دوم سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت. تقی ارانی دوران طلبگی! را در مدارس قدیم ایران به تحصیل پرداخته بود. مطالعات ارانی در زمینه علوم طبیعی و تجربه عملی، هسته اولیه تفکر ماتریالیستی را در وی به وجود آورد!!
ارانی معتقد بود: "مذهب با آن که حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر میدانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح میگردد. ولی دیگر مذهب اصلاح شده آخرین درجه ترقی مذهب است. "
خلیل ملکی که از پایه گذاران جبهه ملی اول بود هم از یاران مصدق بود وهم همکاری داشت با مظفر بقایی. بقائی خود را به عنوان یکی از چهرههای اصلی نهضت ملی مطرح میکرد و به این عنوان نیز شناخته میشد. پس از مدتی، خلیل ملکی در اواخر اردیبهشت ۱۳۳۰ به اتفاق مظفر بقائی حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کرد.مظفر بقائی از بنیان گذاران جبهه ملی بود ولی حزب زحمتکشان ملت ایران از سال ۱۳۳۱ شروع به مخالفت با مصدق کرد!!(نیروهای دکتر مظفر بقایی از افرادی بودند که به خانه مصدق حمله بردند).
مظفر بقایی در روز رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی در یک سخنرانی (در دفتر حزب زحمتکشان) که به عنوان وصیت نامه سیاسی او معروف است در رابطه با قانون اساسی مطالبی مطرح کرد که با توجه به عضویت حسن آیت ( که از شاگردان او بود ) در هیئت رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی و ارایه ۴۰ صفحه اصلاحیه برای پیش نویس قانون اساسی توسط حزب متبوع او از اهمیتی والا در تاریخ سیاسی ایران برخوردار است. این وصیتنامه که در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی نگهداری میشد و تنها با اجازه شخص رئیس مجلس قابل دسترسی بود در سال ۱۳۸۵ به سرقت رفت.بقایی در زندان به طرز مشکوکی مرد و حسن آیت در ساعت هشت صبح روز چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ ( پنج هفته پس از واقعه هفتم تیر) در مقابل منزلش در مرکز تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران با شلیک ۶۰ گلوله کشته شد!
سلیمان میرزا اسکندری فرزند محسن میرزا کفیلالدوله ، از نامدارترین مترجمان ایران در عهد قاجار بود. تحصیلات خود را در تهران به پایان رسانید و سپس وارد ادارهٔ نظمیه شد. پس از آن سمتهای مختلفی را عهدهدار بود و چند مرتبه نیز وکیل مجلس شد. مدتی هم سمت وزارت فرهنگ را داشت.نگارش آثاری چون جنگ اول، توطئههای دولت عثمانی، هفترنگی روحانیون و ... را بر عهده داشته است.سلیمان میرزا اسکندری با زخمی که چپرویها از یک سو و ارتجاع مذهبی از سوی دیگر به جمهوری شوروی گیلان زده بود آشنائی کامل داشت!!
اما بشنوید از هنرهای احزاب توده :
در سال ۱۹۱۵ اولین ریشههای جنبش جنگل توسط میرزا کوچک خان، دکتر حشمت و حاج حسن کسمایی و سایر نیروهای مشروطه خواه (مجاهدین) ایجاد شد. فنون نظامی به نیروهای داوطلب جنگلی توسط افسران ترک، اتریشی و آلمانی تعلیم داده شد. میرزا کوچک خان و حدود ۳۰۰ چریک مسلح تحت فرمانش که جنگلی خواندهمی شدند تا سال ۱۹۱۶ به تدریج گیلان را به کنترل خود در آوردند.برنامه سیاسی کوچک خان را باید پس از اتحاد وی با کمونیستهای ایرانی و باکویی توجیه کرد. کوچکخان کلا هوادار احیای چیزی بود که به گونه مبهمی «نظام دموکراتیک اسلامی» توصیف شده است یعنی یک نظام وصول مالیات به صورت زکات از مالکان برای کمک به مردم فقیر و دیگر اقدامات مشابه، بر مبنای دستورات قرآنی!!
پس از شکست نیروهای انگلیسی و گارد سفید، نیروهای انقلابی (جنگلیها، اجتماعیون عامیون، روشنفکران انقلابی و کشاورزان)در گیلان رسما «حکومت جمهوری شوروی ایران» را اعلام کردند. این حکومت تلگراف تبریک به لنین به مسکو مخابره کرد.نیروهای نهضت وارد رشت شدند و جمهوری گیلان را بنیان نهادند(می۱۹۲۰.)
سه ماه بعد از تأسیس حزب دموکرات کردستان یعنی روز دوم بهمن ماه ۱۳۲۴ (برابر با ۲۱ ژانویه ۱۹۴۶ م.)، این حزب با استفاده از شرایط مناسب آن زمان (اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط متفقین) در بخشی از خاک کردستان ایران حکومتی به نام دولت جمهوری کردستان تشکیل داد. که مورخین از آن به عنوان جمهوری مهاباد نام بردهاند. علت آن این بود که بین نیروهای شوروی و نیروهای انگستان که از جنوب آمده بودند، از سنندج تا مهاباد و مناطق اطراف آن به عنوان مناطق حائل میان شوروی و انگستان در نظر گرفته شدند، و مناطق آزاد و غیر اشغالی بودند.جمهوری مهاباد تنها ۱۱ ماه دوام آورد. علت آن خروج نیروهای شوروی و ورود نیروهای ارتش ایران بود.
بدنبال فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی به میر جعفر باقروف، دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی، مبنی بر اقدام برای ایجاد جنبش تجزیه طلبی در آذربایجان ایران و دیگر استانهای شمالی در تاریخ ۶ ژوئیه ۱۹۴۵ [ ۱۵ تیر ۱۳۲۴]، سید جعفر پیشهوری و چند تن از دیگر رهبران فرقه در سوم سپتامبر ۱۹۴۵[۱۲ شهریور ۱۳۲۴] در تبریز موجودیت فرقه دموکرات آذربایجان را اعلام کردند.
پس از تشکیل فرقه، شاخه آذربایجان حزب توده، خود را منحل کرده و به اعضای آن شاخه دستور داد که به فرقه بپیوندند. دبیر کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان، صادق بادگان(پادگان) بود. بادگان مامور جدایی کمیته ایالتی و ادغام آن با فرقه دموکرات، می شود. پس از رایزنیهای نهایی بین پیشه وری، بادگان و شبستری، بادگان به تهران می رود تا کمیته مرکزی حزب توده را از تصمیمی که گرفته شده بود آگاه کند.نخستین کنگره فرقه دموکرات آذربایجان( پروژهٔ شوروی برای ضمیمه ساختن شمال غربی ایران به خاک خود در سال ۱۹۴۵ میلادی)در بیست و نه آبان یعنی روزی که ارتش شوروی در شریف آباد قزوین راه ارتش ایران اعزام شده به آذربایجان را سد نمود، افتتاح گردید و پس از آن بیانیه خود مختاری (حکومت محلی) اعلام شد. بار دیگر مجلس ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل شد و با اصرار در جدا نشدن آذربایجان از ایران یک دولت محلی به رهبری آقای پیشه وری و بدون وزارت خارجه انتخاب شد.پس از مدتی فرقه با حمایت ارتش شوروی که در آن زمان شمال ایران در اشغالشان بود، با انجام چند کودتا تقریباً بر کل آذربایجان ایران چیره یافتند. مقاومت پادگان ارومیه(به فرماندهی سرهنگ زنگنه)برخلاف پادگان تبریز ( به فرماندهی سرتیپ درخشان) بسیار شدید بود و تنها با دخالت مستقیم ارتش سرخ، پس از یک هفته، پادگان ارومیه شکست خورد.در آذر ۱۳۲۵ نیروهای نظامی شوروی از ایران خارج شدند که این امر یکی از بزرگترین عوامل تضعیف فرقه گردید. پس از خروج نیروهای شوروی از ایران و همچنین فشارهای دولتهای غربی، ارتش ایران و شورش مردم حکومت فرقه را برانداخت و بسیاری از رهبران و فعالان فرقه به شوروی گریختند.
معاون آقای پیشه وری، نصرت الله جهانشاهلو افشار در خاطرات خود، پایان فرقه و برخورد مسئولین شوروی را با ایشان به این گونه تصویر می کند :
".آقای قلی اوف کنسول شوروی در تبریز، در اتاق کوچکی ما را پذیرفت . آقای پیشه وری که از روش ناجوانمردانه روس ها سخت برآشفته بود به سرهنگ قلی اوف پرخاش کرد و گفت شما ما را آوردید میان میدان و اکنون که سودتان اقتضا نمیکند، ناجوانمردانه ما را رها کردید، از ما که گذشته است، اما مردمی را که به گفته های ما سازمان یافتند و فداکاری کردند، همه را زیر تیغ داده اید . به من بگویید پاسخگوی این همه نابسامانی ها کیست ؟ آقای سرهنگ قلی اوف که از جسارت آقای پیشه وری سخت برآشفته بود، زبانش تپق زد و یک جمله بیش نگفت :کسی که تو را آورد،به تو می گوید برو."
میر حسین موسوی:"در جریان حزب توده، به ما تلفن زده شد که حزب توده توطئه وسیعی را پی ریخته و مسئله چنین مطرح بود که ظرف ۴۸ ساعت یا ۲۴ ساعت ممکن است اتفاقاتی بیفتد. تلفن کردیم به برادرمان جناب هاشمی رفسنجانی و مسئله با بقیه مسئولین بالای مملکتی مطرح شد. گویا حضرت آیتالله خامنهای با آیتالله موسوی اردبیلی آنوقت تشریف نداشتند. بالاخره فورا خدمت امام رفتیم. برادران اطلاعاتی مسئله را گزارش دادند."
حزب توده ایران سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران است. این حزب به عنوان وارث سوسیالدموکراسی عهد مشروطه و حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) در مهرماه سال ۱۳۲۰ در تهران تأسیس شد. بنیانگذاران آن ۵۳ نفر از فعالان چپگرا نظیر سلیمانمیرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش،سید جعفر پیشه وری،جهان شاهلو و ... بودند.
بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نمایندهٔ نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوهٔ آیتالله طباطبایی بود!!به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۰-۱۲۸۹ شمسی) جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند.
ارانی متولد تبریز در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود تحت عنوان«خواص احیاکننده اسید هیپوفسفری» دفاع کرد و از دانشگاه برلین پایاننامه تحصیلی خود را کسب کرد. ارانی پس از گذراندن یک دوره چندماهه در رشته شیمی تسلیحاتی، در نیمه دوم سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت. تقی ارانی دوران طلبگی! را در مدارس قدیم ایران به تحصیل پرداخته بود. مطالعات ارانی در زمینه علوم طبیعی و تجربه عملی، هسته اولیه تفکر ماتریالیستی را در وی به وجود آورد!!
ارانی معتقد بود: "مذهب با آن که حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر میدانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح میگردد. ولی دیگر مذهب اصلاح شده آخرین درجه ترقی مذهب است. "
خلیل ملکی که از پایه گذاران جبهه ملی اول بود هم از یاران مصدق بود وهم همکاری داشت با مظفر بقایی. بقائی خود را به عنوان یکی از چهرههای اصلی نهضت ملی مطرح میکرد و به این عنوان نیز شناخته میشد. پس از مدتی، خلیل ملکی در اواخر اردیبهشت ۱۳۳۰ به اتفاق مظفر بقائی حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کرد.مظفر بقائی از بنیان گذاران جبهه ملی بود ولی حزب زحمتکشان ملت ایران از سال ۱۳۳۱ شروع به مخالفت با مصدق کرد!!(نیروهای دکتر مظفر بقایی از افرادی بودند که به خانه مصدق حمله بردند).
مظفر بقایی در روز رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی در یک سخنرانی (در دفتر حزب زحمتکشان) که به عنوان وصیت نامه سیاسی او معروف است در رابطه با قانون اساسی مطالبی مطرح کرد که با توجه به عضویت حسن آیت ( که از شاگردان او بود ) در هیئت رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی و ارایه ۴۰ صفحه اصلاحیه برای پیش نویس قانون اساسی توسط حزب متبوع او از اهمیتی والا در تاریخ سیاسی ایران برخوردار است. این وصیتنامه که در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی نگهداری میشد و تنها با اجازه شخص رئیس مجلس قابل دسترسی بود در سال ۱۳۸۵ به سرقت رفت.بقایی در زندان به طرز مشکوکی مرد و حسن آیت در ساعت هشت صبح روز چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ ( پنج هفته پس از واقعه هفتم تیر) در مقابل منزلش در مرکز تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران با شلیک ۶۰ گلوله کشته شد!
سلیمان میرزا اسکندری فرزند محسن میرزا کفیلالدوله ، از نامدارترین مترجمان ایران در عهد قاجار بود. تحصیلات خود را در تهران به پایان رسانید و سپس وارد ادارهٔ نظمیه شد. پس از آن سمتهای مختلفی را عهدهدار بود و چند مرتبه نیز وکیل مجلس شد. مدتی هم سمت وزارت فرهنگ را داشت.نگارش آثاری چون جنگ اول، توطئههای دولت عثمانی، هفترنگی روحانیون و ... را بر عهده داشته است.سلیمان میرزا اسکندری با زخمی که چپرویها از یک سو و ارتجاع مذهبی از سوی دیگر به جمهوری شوروی گیلان زده بود آشنائی کامل داشت!!
اما بشنوید از هنرهای احزاب توده :
در سال ۱۹۱۵ اولین ریشههای جنبش جنگل توسط میرزا کوچک خان، دکتر حشمت و حاج حسن کسمایی و سایر نیروهای مشروطه خواه (مجاهدین) ایجاد شد. فنون نظامی به نیروهای داوطلب جنگلی توسط افسران ترک، اتریشی و آلمانی تعلیم داده شد. میرزا کوچک خان و حدود ۳۰۰ چریک مسلح تحت فرمانش که جنگلی خواندهمی شدند تا سال ۱۹۱۶ به تدریج گیلان را به کنترل خود در آوردند.برنامه سیاسی کوچک خان را باید پس از اتحاد وی با کمونیستهای ایرانی و باکویی توجیه کرد. کوچکخان کلا هوادار احیای چیزی بود که به گونه مبهمی «نظام دموکراتیک اسلامی» توصیف شده است یعنی یک نظام وصول مالیات به صورت زکات از مالکان برای کمک به مردم فقیر و دیگر اقدامات مشابه، بر مبنای دستورات قرآنی!!
پس از شکست نیروهای انگلیسی و گارد سفید، نیروهای انقلابی (جنگلیها، اجتماعیون عامیون، روشنفکران انقلابی و کشاورزان)در گیلان رسما «حکومت جمهوری شوروی ایران» را اعلام کردند. این حکومت تلگراف تبریک به لنین به مسکو مخابره کرد.نیروهای نهضت وارد رشت شدند و جمهوری گیلان را بنیان نهادند(می۱۹۲۰.)
سه ماه بعد از تأسیس حزب دموکرات کردستان یعنی روز دوم بهمن ماه ۱۳۲۴ (برابر با ۲۱ ژانویه ۱۹۴۶ م.)، این حزب با استفاده از شرایط مناسب آن زمان (اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط متفقین) در بخشی از خاک کردستان ایران حکومتی به نام دولت جمهوری کردستان تشکیل داد. که مورخین از آن به عنوان جمهوری مهاباد نام بردهاند. علت آن این بود که بین نیروهای شوروی و نیروهای انگستان که از جنوب آمده بودند، از سنندج تا مهاباد و مناطق اطراف آن به عنوان مناطق حائل میان شوروی و انگستان در نظر گرفته شدند، و مناطق آزاد و غیر اشغالی بودند.جمهوری مهاباد تنها ۱۱ ماه دوام آورد. علت آن خروج نیروهای شوروی و ورود نیروهای ارتش ایران بود.
بدنبال فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی به میر جعفر باقروف، دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی، مبنی بر اقدام برای ایجاد جنبش تجزیه طلبی در آذربایجان ایران و دیگر استانهای شمالی در تاریخ ۶ ژوئیه ۱۹۴۵ [ ۱۵ تیر ۱۳۲۴]، سید جعفر پیشهوری و چند تن از دیگر رهبران فرقه در سوم سپتامبر ۱۹۴۵[۱۲ شهریور ۱۳۲۴] در تبریز موجودیت فرقه دموکرات آذربایجان را اعلام کردند.
پس از تشکیل فرقه، شاخه آذربایجان حزب توده، خود را منحل کرده و به اعضای آن شاخه دستور داد که به فرقه بپیوندند. دبیر کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان، صادق بادگان(پادگان) بود. بادگان مامور جدایی کمیته ایالتی و ادغام آن با فرقه دموکرات، می شود. پس از رایزنیهای نهایی بین پیشه وری، بادگان و شبستری، بادگان به تهران می رود تا کمیته مرکزی حزب توده را از تصمیمی که گرفته شده بود آگاه کند.نخستین کنگره فرقه دموکرات آذربایجان( پروژهٔ شوروی برای ضمیمه ساختن شمال غربی ایران به خاک خود در سال ۱۹۴۵ میلادی)در بیست و نه آبان یعنی روزی که ارتش شوروی در شریف آباد قزوین راه ارتش ایران اعزام شده به آذربایجان را سد نمود، افتتاح گردید و پس از آن بیانیه خود مختاری (حکومت محلی) اعلام شد. بار دیگر مجلس ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل شد و با اصرار در جدا نشدن آذربایجان از ایران یک دولت محلی به رهبری آقای پیشه وری و بدون وزارت خارجه انتخاب شد.پس از مدتی فرقه با حمایت ارتش شوروی که در آن زمان شمال ایران در اشغالشان بود، با انجام چند کودتا تقریباً بر کل آذربایجان ایران چیره یافتند. مقاومت پادگان ارومیه(به فرماندهی سرهنگ زنگنه)برخلاف پادگان تبریز ( به فرماندهی سرتیپ درخشان) بسیار شدید بود و تنها با دخالت مستقیم ارتش سرخ، پس از یک هفته، پادگان ارومیه شکست خورد.در آذر ۱۳۲۵ نیروهای نظامی شوروی از ایران خارج شدند که این امر یکی از بزرگترین عوامل تضعیف فرقه گردید. پس از خروج نیروهای شوروی از ایران و همچنین فشارهای دولتهای غربی، ارتش ایران و شورش مردم حکومت فرقه را برانداخت و بسیاری از رهبران و فعالان فرقه به شوروی گریختند.
معاون آقای پیشه وری، نصرت الله جهانشاهلو افشار در خاطرات خود، پایان فرقه و برخورد مسئولین شوروی را با ایشان به این گونه تصویر می کند :
".آقای قلی اوف کنسول شوروی در تبریز، در اتاق کوچکی ما را پذیرفت . آقای پیشه وری که از روش ناجوانمردانه روس ها سخت برآشفته بود به سرهنگ قلی اوف پرخاش کرد و گفت شما ما را آوردید میان میدان و اکنون که سودتان اقتضا نمیکند، ناجوانمردانه ما را رها کردید، از ما که گذشته است، اما مردمی را که به گفته های ما سازمان یافتند و فداکاری کردند، همه را زیر تیغ داده اید . به من بگویید پاسخگوی این همه نابسامانی ها کیست ؟ آقای سرهنگ قلی اوف که از جسارت آقای پیشه وری سخت برآشفته بود، زبانش تپق زد و یک جمله بیش نگفت :کسی که تو را آورد،به تو می گوید برو."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر